دکتر خاکبان: دوران افول روحانیت، باعث جدایی حوزه و دانشگاه شد

به گزارش اداره روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، کرسی علمی ترویجی “ماجرای جدایی حوزه و دانشگاه” به همت گروه مطالعات انقلاب اسلامی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه و با حضور آقایان دکتر سلیمان خاکبان نویسنده کتاب ماجرای جدایی حوزه و دانشگاه، حجت الاسلام و المسلمین علی ذوعلم و آقای دکتر مهدی مولایی، به عنوان ناقد برگزار شد.

دکتر محسن ردادی دبیر علمی این نشست ضمن خیرمقدم و خوش آمد گویی با توجه به قدمت اثر و کیفیت بالای این کتاب گفت: این تحقیق با پشتوانه علمی در ۶ ماه به نگارش درآمده است در این کتاب به عوامل داخلی و خارجی این جدایی پرداخته می‌شود

دکتر خاکبان مولف کتاب ماجرای جدایی حوزه از دانشگاه ضمن تشکر از حضور علاقمندان در این نشست گفت: به عقیده بنده درباره مهمترین مساله جامعه قرار است صحبت کنیم و باید بپذیریم در جامعه برای حل مشکلات باید به دو گونه عمل کنیم علمی یا دیمی. اگر مشکلات را به صورت علمی حل نکنیم، این مشکلات حل نشده و یا پرهزینه تر خواهد شد.

وی ادامه داد: نماد علم قبل از جهان مدرن نهادی واحد بود. علما و مسولان پاسخگوی آن بودند. حال دانشگاه در کنار یک نهاد سنتی مثل حوزه است که اینها در کنار هم باید کار کند.

خاکبان اشاره کرد: یکی از ویژگی‌های جهان مدرن این است که این دور نهاد تا سر حد تقابل جلو رفتند.

مولف کتاب افزود: برای رسیدن به وحدت حوزه و دانشگاه یا وحدت علم و دین که بر اثر یک اتفاق تاریخی به این شکل درآمده است، ابتدا باید ریشه‌های این جدایی را شناخت و به همین جهت بنده در این کتاب به ریشه‌یابی پرداخته‌ام و پنج عامل اصلی این بحث را شناسایی کرده‌ام.

از نظر بنده عوامل بیرونی مثل: رنسانس و سرمایه داری و عوامل درونی مثل حکومت، روشنفکران و روحانیت، علل پنجگانه‌ی جدایی حوزه و دانشگاه هستند.

امروزه اگر بخواهیم به سمت وحدت برویم، نقطه شروع روحانیت است. معتقدم اگر منطق خاص معرفت‌شناسی به صحنه بیاید می‌تواند تمام دانشگاه‌های جهان را در خود جذب و با خود همراه سازد.

خاکبان با اشاره به علل جدایی موجود در تحقیق خود گفت: اولین علت بیرونی عوامل درونی رنسانس است و نه خود رنسانس. چون رنسانس قیام بر علیه ظلم و ظلمت بوده تا دین تحریف شده الهی آن زمان را اصلاح کند.

مولف کتاب ماجرای جدایی حوزه از دانشگاه  گفت: شبهات برخاسته از رنسانس در این کتاب لیست شده است. پوزیتیویسم یا خرافه مدرن از نظر علامه طباطبایی، مهمترین این شبهات در دوره رنسانس بوده است. رنسانس یک حرکت درست بوده و غربی‌ها سراغ جهان اسلام هم می‌آیند ولی چون این جهان در خواب است، نمی‌توانند کاری از پیش ببرند و حتی خودشان شروع به مطالعه در مورد پیامبر اسلام و ترجمه کتاب ایشان می‌کنند.

سلیمان خاکبان در پایان سخنان خود خاطر نشان کرد: به نظر بنده غرب یک لایه اعتقادی و دینی دارد که ما می‌توانیم با آن‌ها یک رابطه دینی اعتقادی خوبی برقرار کنیم. البته روحانیت ما شناختی از قبل نداشته و به همین خاطر با شمشیری که از رو برای تقابل با غرب بسته‌اند به پا می‌خیزد و باعث اصلی جدایی حوزه و دانشگاه می‌شود.

دکتر مهدی مولایی به عنوان اولین ناقد این نشست ضمن تشکر و قدردانی از دست‌اندرکاران برگزاری این جلسه علمی گفت: در باب روش تحقیق گفته شده روش علمی سیستمی که بنده متوجه این موضوع نشدم. منابع درون کتاب تقریبا دسته دوم است. دوره پهلوی خیلی دور نیست که ما بخواهیم و نتوانیم به اسناد دست اول دسترسی پیدا کنیم و ای کاش با فعالان و آگاهان در آن دوره مصاحبه صورت می‌گرفت، تا کار جذاب‌تر و دقیق تر انجام پذیرد.

مولایی ادامه داد: در رابطه با محتوا و بخش‌های آن باید بگویم در بخش کلیات عوامل یاد شده دلایل اصلی و خاص این جدایی حوزه و دانشگاه نیست. وزارت فرهنگ در دوره قاجار و پهلوی باید مورد بررسی قرار گیرد که شاید باعث اصلی این جدایی شده است.

دکتر مولایی با اشاره به بخش‌های مفید کتاب و انتقاد از بخش‌هایی دیگر گفت: در بخشی از کتاب در رابطه ایران و غرب توجیهات نظامی مورد توجه قرار گرفته است. آیا ما در این دوره به خاطر شکست‌های نظامی اجازه ورود غرب را به کشورمان دادیم؟ آیا ملی شدن صنعت نفت جایگاهی ندارد؟

وی افزود: متغییرهای تحقیق، تعریف دقیقی نشده است. الان منظور از حوزه و دانشگاه چیست؟ آیا این تعریف از حوزه تعریف اساتید است یا خود حوزه؟ بحث علم و دین است یا حوزه و دانشگاه؟ شاید باید اسم تحقیق هم عوض می‌شد و به نام جدایی علم و دین نامگذاری بشود.

سیر تاریخی دوره قاجار از ابتدا تا انتها و پیچ‌های تاریخی در این روابط باید مورد بررسی قرار گیرد. توجهات زیادی به عوامل بعیده‌ای شده است. مثلا در بخش سرمایه‌داری عبارت‌ها سنگین بوده و انگار که خود سرمایه داری باعث این جدایی حوزه و دانشگاه شده است.

مولایی تصریح کرد: در فصل دوم کتاب در بخش نقش حاکمیت بهتر بود نظرات و اندیشه‌های حاکمان قاجار و پهلوی مورد بررسی قرار گیرد و نه اینکه نقش دارالفنون بسیار منفی نمایش داده شود.

در بخش روشنفکران انسجامی دیده نمی‌شود و از روشنفکران داخلی هیچ‌گونه استفاده‌ای نشده است. همچنین در بخش روحانیت نیز به علت عدم دستیابی به منابع دست اول انگار که کتابی از شهید مطهری در حال بازنویسی است.

حجت الاسلام و المسلمین علی ذوعلم دیگر ناقد این کرسی علمی با تشکر از حضور و زحمات آقای خاکبان بحث خود را آغاز و کرد و گفت: نکات بسیار مفیدی در این کتاب است و بحث به خوبی و با جرات پیش رفته است.

ذوعلم ادامه داد: اگر بخواهیم در خصوص نقاط قوت این کتاب حرف بزنیم ساعت‌ها زمان لازم است، اما این نشست جلسه‌ای برای نقد کتاب است. به نظر بنده کار اصلی کتاب ۲۰ سال قبل اتفاق افتاده است.

رییس پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه با اشاره به عنوان کتاب گفت: در مورد عنوان کتاب منظور از جدایی مثل جدایی اعضای خانواده است یا چیز دیگر؟ به نظر بنده جدایی به این معنا نیست که این دو نهاد را از هم جدا کنند بلکه حوزه را نابود کرده و دانشگاه را به عنوان نهادی برتر و کارگزار قرار داده‌اند. آیا جداسازی بوده است یا جدا شدن؟ امروز هم این دو نهاد فکری نه تنها جدا هستند، بلکه نوعی خصومت با هم دارند.

ذوعلم با توجه به چارچوب نظری تحقیق گفت: در یک نگاه کلان چون سخن از حوزه و دانشگاه است باید سراغ عوامل معرفت‌شناختی و علمی و نظری و سیاسی و اجتماعی برویم. اگر مساله ما این است که چرا حوزه از دانشگاه جداست باید به معرفت شناسی این موضوع پرداخت.

وی با اشاره به علل جدایی لیست شده در کتاب گفت: در عوامل مهم این جدایی، بنده حکومت را مهمترین و اصلی ترین علت می‌دانم؛ مخصوصاً حکومت وابسته پهلوی و در عوامل بیرونی نیز به نظام سلطه یا همان نظام سرمایه داری به عنوان یکی از اصلی‌ترین علل جدایی حوزه و دانشگاه معتقد هستم.

نویسنده کتاب فرهنگ معیار تصریح کرد: هنگامی که متفکران غرب به این نتیجه رسیدند که دین منسوخ شده نمی‌تواند کاری ببرد؛ بهترین موقع برای ما بود که دین مبین اسلام را وارد آن زمان کنیم. از رنسانس می توانستیم به عنوان فرصت خوبی استفاده کنیم.

ذوعلم افزود: نکته دیگر بنده ناظر به بخش روحانیت است که دال محوری در کتاب گیرنده پیام است. یعنی روحانیت گیرنده پیام است که بنده مخالف این موضوع هستم. کارکرد اساسی حوزه علمیه شناخت دقیق دین در خود نیست و حتی سیره علمای دینی ما نیز این نبوده است.

عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: برخی استعاره‌ها نیز اصلا دقیق نبوده و قابل باور نیست. استعاره دوبال پرنده بودن علم و دین در این کتاب جالب نیست یا مثلا دوپاره عقل بودن حوزه و دانشگاه که به نظر بنده استعاره‌ای مثل تمدن و فرهنگ برای این بحث خیلی بهتر است.

ذوعلم با اشاره به سخنان امام راحل گفت: ما باید به دنبال وحدت کامل دو نهاد حوزه و دانشگاه باشیم نه ذوب شدن یکی در دیگری.

وی در پایان سخنان خود گفت: مساله کنونی ما یک صورت بندی جدیدی است که در حال رخ دادن است در حال حاضر بین بخشی از حوزه ما و بخشی از دانشگاه یک وحدتی به تدریج ایجاد شده و آن بخش، بخش سکولار است. بخش‌های سکولاری از دانشگاه ما با رگه‌های سکولا از حوزه با هم وحدت دارند و یک لایه‌های انقلابی از دانشگاه ما با یک لایه‌های انقلابی از حوزه با هم در حال وحدت و انسجام هستند. در کلیت، حوزه و دانشگاه در مقابل هم بوده و صورت بندی و جبهه بندی جدیدی در حال شکل گیری است. در واقع یک جبهه انقلابی از حوزه و دانشگاه در مقابل یک جبهه سکولار از حوزه و دانشگاه در مقابل هم صف آرایی می‌کنند.

 

در ادامه این نشست دیگر حضار نیز وارد بحث شده و نکات مورد نظر خود را با نویسنده کتاب و ناقدان مطرح کردند.