گوهر دین از زبان دین

گوهر دین از زبان دین

یادداشتی از حجت‌الاسلام والمسلمین حمیدرضا شاکرین  مدیر گروه منطق فهم دین پژوهشگاه

از جمله مباحث دین‌­شناختی مساله گوهر دین است. این مساله از آنجا آغاز می­‌شود که  برخی دین را به دو بخش اصلی و فرعی و به عبارت دیگر ذاتی[۱] و عرضی[۲] یا گوهر و صدف تقسیم کرده و برآنند که حقیقت دین همان امر گوهری است؛ نه هر آنچه در متون و به مثابه تعالیم دینی یافت می­شود.

در تعریف ذاتی و عرضی یا گوهر و صدف از سوی مطرح کنندگان آن اختلافاتی به چشم می‌­خورد. برخی ذاتی را امری جهانی[۳]، ثابت و مشترک بین ادیان خوانده و اموری که به تبع شرایط زمانی و مکانی در یک دین پدید آمده را لوکال،[۴] و تفاوت‌های موجود بین ادیان را امر تاریخی[۵] پوسته، عرضی و صدف دین تلقی می‌کنند.[۶] عبدالکریم سروش، عرضی را آن دانسته که می‌توانست به گونه دیگری باشد، و ذاتی را آن که دین بدون آن دین نبوده و تغییرش به نفی دین خواهد ‌انجامید.[۷]

به لحاظ مصداقی نیز کانت[۸] اصول اخلاقی را گوهر و اساس دین انگاشته است. هگل[۹] هم شکل‌گیری شریعت در عالم مسیحی را پدیده­ای تاریخی به حساب آورده و بر آن شد که عیسی مسیح نه برای بنانهادن شریعت، که برای زیست اخلاقی بشر آمده است.[۱۰] شلایرماخر[۱۱] اما، از تجربه دینی به مثابه گوهر دین یاد کرده است. او در کتاب «درباره دین»، گوهر دین را نوعی احساس معرفی کرده و در کتاب «ایمان مسیحی» از آن به «احساس و شوق به بیکرانه» یاد می‏کند.[۱۲] در این رویکرد آنچه محل بحث است دین مُنزَل نیست، بلکه ایمان انسان دین‌­ورز است. بنابراین اساس ایمان و تدین تجربه‌ای است که شخص مومن از مواجهه با امر قدسی به دست می­‌آورد؛ نه آداب، عقاید، اعمال و مناسکی که از سوی منابع و نهادهای دینی توصیه و ترویج می‌شود. بدینسان دین امری کاملا شخصی و درونی خواهد شد.

سنجه­ های درون دینی گوهر دین

فارغ از جهات مختلفی که می­‌توان نگره فوق را مورد نقد و ارزیابی قرار داد،[۱۳] اکنون مساله اساسی این است که روش تحقیق در مساله و سنجه­های بازشناسی ذاتی و عرضی دین بر فرض تسلم بدوی چنین تقسیمی چیست. همه دیدگاه‌های یاد شده در این اشکال مشترکند که از ظن خود تکلیف درونمایه­های دین را تعیین کرده و اجازه سخن گفتن به خود دین در این زمینه نمی‌­دهند. چنین روشی در مظان رسیدن به نتایجی در تعارض با دلالت‌های دین است و بسیاری از احکام دین شناسانه بیگانه با درون دین به چنین نتایجی انجامیده است.

بدین روی در این یادداشت برآنیم تا با تعامل عقل و نقل، مجال سخن را به دست دین داده و گوهر دین را از خود دین بپرسیم. در این تعامل عقل و خرد می­تواند پرسش‌های معیارمندی را در برابر متن دینی قرار دهد و با استنطاق از متن پاسخ آنها را جویا شود. در عین حال ضیق مجال ما را از  جستجوى همه معیارها و سنجه­‌ها بازمی­دارد و لاجرم به چند مورد در این زمینه بسنده خواهیم کرد. در عین حال قبل از هر چیز باید توجه داشت که اصل نخستین پیرامون آنچه در دین آمده ذاتى بودن و دوام پذیرى آن است، مگر آنکه دلیلی برخلاف آن گواهی دهد. به عبارت دیگر اساسا دین تمامیت طلب است و هر نظریه در این باب باید با آوای دین الهی در این خصوص سازگاری داشته باشد، و گرنه از منظر دین زخرف القول به حساب آمده و بی اعتبار است. بنابراین باید دید اساسا خود دین چنین تفکیکی را برمی­تابد یانه؟ و اگر برمی‌­تابد کدامین امور را ثابت و پایدار و به تعبیری ذاتی، و چه اموری را محلی، موقت، تغییرپذیر و قابل حذف می­داند. بنابراین مرجعیت دین الهی در تعیین ذاتی و عرضی یک اصل اساسی است. با توجه به این نکته می­توان شماری از معیارهای ذاتی بودن دین را به شرح زیر دانست:

الف. اهداف بعثت؛ یکی از راه‌های کشف حقیقت دین، بازشناسى اهداف آن است. مسلماً اگر دین الهی چیزى را از اهداف رسالت قلمداد کرد، نمى توان آن را امرى تاریخى و عارضى به حساب آورد. از طرف دیگر قرآن مجید پرستش خداوند، دورى از طاغوت،[۱۴]برقرارى قسط، عدالت و مناسبات صحیح اجتماعى،[۱۵] تزکیه، تعلیم کتاب و حکمت[۱۶] و داوری عادلانه[۱۷] را در زمره اهداف بعثت انبیاء ذکر کرده است.[۱۸] بنابراین در منطق قرآن نه تنها باور به خدا و پرستش او گوهر دینداری است؛ که اخلاقیات، احکام عملی و اجتماعی هم از این گردونه خارج نیست؛ چرا که همه تشریعات الهی مظاهر توحید ربوبی­اند و سلوک توحیدی در گرو پیروی کامل از رهنمودهای سعادتبخش و فرامین سراسر حکیمانه الهی است.

ب. حقیقت ایمان؛ از جمله راههای کشف ذاتیات دین به معنای تدین، این است که ببنیم خود دین حقیقت ایمان و مولفه­های آن را چگونه معرفی کرده است. برای مثال قرآن می­فرماید: «…  وَ أَطِیعُواْ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ»[۱۹] و نیز می­فرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبهُمْ وَ إِذَا تُلِیَتْ عَلَیهْمْ ءَایَاتُهُ زَادَتهْمْ إِیمَانًا وَ عَلىَ‏ رَبِّهِمْ یَتَوَکلَّونَ؛ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَوهَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ؛ أُوْلَئکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا  لهَّمْ دَرَجَاتٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَهٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ»[۲۰] در این آیات اطاعت از خدا و رسول، خشیت، توکل، اقامه نماز و انفاق از مولفه­های ایمان تلقی شده و در آیاتی دیگر ایمان پایدار و تزلزل ناپذیر به خدا و رسول[۲۱]، جهاد در راه خدا با مال و جان[۲۲] و شماری از دیگر امور بیان شده است. [۲۳] از این آیات به دست می­آید که در منطق قرآن اعتقاد به حقایق دینی، التزام و تسلیم قلبی در پیشگاه الهی و عمل بر اساس آنچه در شریعت آمده، با همه گستره و ابعاد آن، از مولفه­های رکنی ایمانند و بی­اعتنایی به هریک به منزله گسستن از حقیقت ایمان است. این مطلب در روایات معصومان به خوبی بازتاب یافته است. برای مثال از حضرت امام رضا(ع) نقل شده است: « الإیمان معرفه بالقلب والإقرار باللسان والعمل بالأرکان»[۲۴]

 

ج. کفرانگاری نقیض؛ اگر موضع دین الهی نسبت به چیزى چنان باشد که وجود یا عدم آن را مساوى با نفى دین و خروج از آن به حساب آوَرَد؛ در این صورت نقیض آن چیز جزء حقیقت دین، محور ایمان دینی و مولفه­ای جدایى ناپذیر از آن است. برای مثال قرآن مجید برخورد دوگانه با دین، یعنی پذیرش برخی و فرونهادن بخشی دیگر را به شدت نهی نموده و می‌­فرماید:

«… أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِکَ مِنْکُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ الْقِیامَهِ یُرَدُّونَ إِلى‏ أَشَدِّ الْعَذابِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» [۲۵] آیا به بخشى از کتاب [آسمانى‏] ایمان مى‏آورید و به بخش دیگر کفر مى‏ورزید؟ پس کیفر کسانى از شما که چنین تبعیضى را [در آیات خدا] روا مى‏‌دارند، جز خوارى و رسوایى در زندگى دنیا نیست، و روز قیامت به سوى سخت‌‏ترین عذاب بازگردانده مى‌‏شوند، و خدا از آنچه انجام مى‌‏دهید، بى‏‌خبر نیست.

قرآن در جای دیگر این رویکرد را کفر دانسته و می­فرماید: «إِنَّ الَّذینَ یَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یُریدُونَ أَنْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَ یُریدُونَ أَنْ یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذلِکَ سَبیلاً؛ أُوْلَئکَ هُمُ الْکَافِرُونَ حَقًّا  وَ أَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ عَذَابًا مُّهِینًا»[۲۶]

بى‏تردید کسانى که به خدا و پیامبرانش کافر مى‏‌شوند و مى‏‌خواهند میان خدا و پیامبرانش جدایى اندازند، و مى‏گویند: به بعضى ایمان مى‏‌آوریم و به برخى کافر مى‏شویم و مى‏‌خواهند میان کفر و ایمان راهى برگزینند؛ اینان در حقیقت کافرند و ما براى کافران عذابى خوار کننده آماده کرده‌‏ایم.

افزون بر آن قرآن هرگونه سرپیچی از قضاوت و حکم کردن نامبتنی بر ما انزل الله را کفر دانسته[۲۷] و این نشانگر تفکیک ناپذیری هیچ‌­یک از مولفه­‌های دین از حقیقت دین و دینداری است، چه در حوزه عقایدی باشد و چه ساحات عملی و مَنِشی.

ج. اشتراک در شرایع الهى؛ راه دیگر اشتراک یک مسأله در دعوت انبیای الهى است. لیکن این مسأله باید از طریق منبعى موثق به دست آید که بتواند واقعیت شرایع پیشین را بدون تحریف و دستکارى هاى بشرى نشان دهد. از این­رو آنچه قرآن مجید نسبت به محتواى مشترک آیین اسلام و آموزه هاى انبیاى پیشین بیان نموده معیار خطاناپذیرى براى داورى است و ثابت مى کند که آن امور ذاتى دین بوده؛ نه ناشى از پیوندى عصرى و تاریخى. قرآن مجید از وجود نماز[۲۸]، روزه[۲۹] و پاره اى از احکام مشترک قضایی،[۳۰] سیاسى و اجتماعى در شرایع پیشین خبر مى دهد و این نشانگر ذاتی بودن اساس مناسک دینی و احکام اجتماعی شریعت است. البته باید توجه داشت که هرچند اشتراک در شرایع آسمانی نشانه ذاتی بودن است، اما اختصاص در یک شریعت لزوما به معنای فرعی و عرضی بودن نیست، بلکه می­تواند چیزی در شریعت خاصی گوهری به معنای ملاک پذیرش آن شریعت باشد، هرچند شرایع دیگر فاقد آن باشند.

د. ثبات و پایایی در دین؛ راه دیگر براى اثبات فراتاریخى بودن یک چیز در دین آن است که ادله دینى بر ثبات و تغییرناپذیرى آن در شریعت دلالت نماید. برای مثال در دین مبین اسلام حقایق اعتقادی مانند اصل توحید، نبوت و معاد و… هیچ بدیل و جایگزینی نمی­پذیرند. اعتقادات دینى همه ثابت و پابرجا هستند. نسبت به احکام عملی و بایدها و نبایدها نیز ادله تمامى وجود دارد که آنها را دائمى و انفکاک ناپذیر از دین تلقى مى کند. از جمله اینکه قرآن مجید می­فرماید: «مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا.»[۳۱] همچنین قرآن بر پایایى و جاودانگى حدود و احکام الهى تأکید مى‌­ورزد و مى فرماید: «تِلْکَ حُدُودُ اللهِ فَلاَ تَعْتَدُوهَا وَمَن یَتَعَدَّ حُدُودَ اللهِ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُون»[۳۲] در روایت از امام صادق(ع) نیز آمده است: «حلال محمد حلال الى یوم القیامه و حرامه حرام الى یوم القیامه»[۳۳] بلی در خود شریعت سازوکارها و قواعد مناسبی برای تعیین احکام ناظر به شرایط خاص وجود دارد.[۳۴] لیکن افزون بر گوهری بودن اصل شریعت، اصل اولی در احکام فرعی الهی ثبات و دوام است و امور به ظاهر تغییرپذیر نیز به اصولی ثابت و ماندگار بازگشت می‌­کنند.[۳۵]

در پایان گفتنی است تقسیم دین یا ایمان به امور ذاتی و عرضی در نگاه نظریه­‌پردازانی که از آنها یاد شد، به لحاظ کاربردی این نتیجه را دارد که در امر دین می­‌توان دست به انتخاب زد، اموری را پذیرفته و بدان ملتزم شد و اموری را وانهاد و در عین حال کاملا دین‌دار بود. برای مثال در نگاه کانتی زیست اخلاقی مساوی با دینداری کامل است و رعایت احکام شریعت و حتی باورداشت عقاید دینی شرط دین‌داری نیست. در نگاه شلایرماخر نیز عقاید، مناسک و احکام دینی مناط ایمان و دین­ورزی به حساب نمی‌­آیند و بدون همه این امور می­توان در سلک دین‌داران بود. لیکن از آنچه گذشت روشن می­‌شود که چنین ثمره­ای را دین الهی بر نمی­‌تابد و گزینش‌گری در دین به شکل یاد شده را مردود می­‌شمارد.

 

[۱] Substantive, Essencial

[۲] Aaccidental

[۳] Global

[۴] local

[۵] عادل ضاهر، الاسس الفلسفیه للعلمانیه، ص ۳۲۹، الطبعه الثانیه ۱۹۹۹، دارالساقى بیروت.

[۶] . بنگرید: عبدالله نصری، یقین گم‌شده، ص ۱۲۴٫

[۷] . سروش، بسط تجربه نبوی، ص ۲۳٫

[۸] Kant, Immanuel (1724-1804)

[۹] Hegel, Georg Wilhelm Friedrich (1770-1831)

[۱۰] استقرار شریعت در مذهب مسیح، ص ۴۴٫ از نظر نویسنده دیدگاه در باب مسیحیت نیز نادرست است و شریعت زدایی از مسیحیت از رسوبات پولس است.

[۱۱] Schleiermacher, Friedrich Daniel Ernst (1768-1834)

[۱۲] گلین ریچاردر، به سوی الهیات ناظر به همه ادیان، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ص ۸۰٫

[۱۳]جهت آگاهی بیشتر بنگرید: عرب‌صالحی، محمد؛ تاریخی‌نگری و دین، تهران، نشر سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۹۰؛ نیز: همو، ذاتی و عرضی در دین، معرفت کلامی، ش ۶، تابستان ۱۳۹۰٫

 

[۱۴]. و لقد بعثنا فى کل امه رسولا ان اعبدواالله و اجتنبوا الطاغوت (نحل / ۳۶).

[۱۵]. لقد ارسلنا رسلنا بالبیّنات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط (حدید ۲۵).

[۱۶]«لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمَهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلاَل مُبِین» هر آینه خداوند بر مؤمنان منت نهاد، آنگاه که در میان ایشان، از جنس خودشان، پیامبرى برانگیخت تا آیاتش را برایشان فرو خواند و آنان را تزکیه نموده و به ایشان کتاب و حکمت بیاموزد. هر چند پیش از این در گمراهى آشکار به سر مى بردند.( آل عمران، ۱۶۴٫)

[۱۷] نساء، ۱۰۵ و بقره، ۲۱۳٫

[۱۸]. ر.ک: سوره حدید آیه ۲۵٫

[۱۹] پس اگر مؤمن هستید …از خدا و پیامبرش اطاعت کنید. انفال، ۱٫

[۲۰] مؤمنان، فقط کسانى هستند که چون یاد خدا شود، دل‏هایشان ترسان مى‏شود، وهنگامى که آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان مى‏افزاید، و بر پروردگارشان توکل مى‏کنند؛هم آنان که نماز را برپا مى‏دارند و از آنچه به آنان روزى داده‏ایم، انفاق مى‏کنند. مؤمنان واقعى و حقیقى فقط آنانند، براى ایشان نزد پروردگارشان درجاتى بالا و آمرزش و رزق نیکو و فراوانى است.  انفال، ۲-۴٫

[۲۱] حجرات، ۱۵

[۲۲] همان.

[۲۳] بنگرید: نساء ۶۵، نور، ۶۲ و…

[۲۴] الامام علی­بن موسی­الرضا(علیه السلام)، صحیفه الامام الرضا(ع)، تحقیق: محمدمهدی نجف، ص ۱۴، مشهد، کنگره جهانی امام رضا(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.

[۲۵] بقره، ۸۵٫

[۲۶] النساء،۱۵۰-۱۵۱٫

[۲۷] و من لم یحکم بما انزل الله فأولئک هم الکافرون (مائده / ۴۴).

[۲۸] بنگرید:  سوره لقمان، آیه ۱

[۲۹] یا أیّها الّذین امنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الّذین من قبلکم لعلکم تتقون بقره، آیهٴ ۱۸۳

[۳۰] سوره مائده، آیه۴۵

[۳۱]. حشر، ۷٫

[۳۲]. بقره، ۲۲۹٫

[۳۳]. ابوجعفر محمد بن الحسن بن فروغ الصفار، بصائرالدرجات فى فضائل آل محمد(ع)، ص ۱۴۸٫

[۳۴] بنگرید: مرتضی مهری، اسلام و مقتضیات زمان، ج۱و۲٫

[۳۵] جهت آگاهی بیشتر بنگرید://///////////