فصلنامه علمی پژوهشی “ذهن” شماره پنجاه و نهم

به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی  پنجاه و نهمین شماره فصلنامه علمی پژوهشی ذهن منتشر شد.

فصلنامه ذهن با صاحب امتیازی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و سر دبیری حجت الاسلام و المسلمین آقای دکتر علیرضا قائمی نیا به شماره پنجاه و نهم خود رسید.

در ذهن ۵۹ مقالاتی به شرح زیر می خوانیم؛ چکیده مقالات این شماره جهت اطلاع بیشتر خوانندگان ارائه می شود:

تحلیل «معرفت» در معرفت‌شناسی معاصر و فلسفه اشراق/ مهدی عباس‌زاده

چکیده:

این نوشتار کوششی است به منظور مقایسه اجمالیِ دیدگاه‌های معرفت‌شناسان معاصر غرب و فلسفه اشراقی سهروردی در تحلیل «معرفت» و تعیین ظرفیّت افکار او در پاسخ به مسائل و معضلات معرفت‌شناختی معاصر. در مبحث تحلیل معرفت، مسائلی همچون اطلاق حقیقیِ واژه «معرفت»، تعریف معرفت و ایرادهای وارد بر آن، مطرح و نتیجه گرفته می‌شود که معرفت، منحصر در «معرفت گزاره‌ای» (باور صادق موجّه) است و به ایرادهای فوق پاسخ داده می‌شود. سپس از عناصر معرفت سخن به میان می‌آید و ضمن تبیین نظریه‌ها درباره ماهیت باور، صدق و توجیه، نتیجه‌گیری می‌شود که باور حقیقی عبارت است از «باور که» یا باوری که به یک گزاره تعلق گیرد. سهروردی نیز در مجموعه مباحث معرفتی خویش به بسیاری از مسائل فوق توجه داشته است. او معرفت را منحصر در معرفت گزاره‌ای که عمدتاً از سنخ علم حصولی است، نمی‏داند؛ بلکه علم «حضوری» و «شهودی» را معرفت حقیقی معرفی کرده است. نیز معرفت حصولی نزد او همان سه عنصر باور، صدق و توجیه را دارد؛ لیکن باید از «یقین» بهره‌مند باشد تا به پایه معرفت حقیقی برسد. او همچنین باور را در باور معطوف به یک گزاره که از سنخ حصولی است منحصر ندانسته، باورهای حضوری و شهودی را معتبرتر از آنها معرفی کرده است. او در بحث صدق معتقد به نظریه مطابقت است که خود مبتنی بر واقع‌گراییِ معرفتی است؛ چنان‌که در بحث توجیه نیز معتقد به مبناگرایی است.

 

رویکردی تحلیلی- انتقادی به آرای ابن‏سینا درباب «قوه وهم»/ محمود صیدی، علی حسینی، سیدمصطفی موسوی اعظم

چکیده

واکاوی قوه وهم، واجد ابعاد گوناگونی چون اثبات قوه وهم، استقلال و انفکاک قوه وهم، چگونگی پیدایش معانی وهمی، مادی یا مجردبودن قوه وهم، رابطه قوه وهم با عقل نظری و عملی است. در پژوهش حاضر تبیین، تحلیل و نقد دیدگاههای ابن‏سینا در ابعاد مذکور در نظر گرفته شده است. به باور نگارندگان ادله اثبات قوه وهم نقدپذیرند. ابن‏سینا وهم را قوه‏ای مستقل از قوه عاقله و در عین حال مادی می­انگارد که هر دو دیدگاه بر اساس مبانی ابن‏سینا غیر قابل پذیرشاند. براهین اثبات تعدّد قوای نفس ناطقه، شامل ادراکات وهمی نمیشوند و عدم تغییر این‏گونه ادراکات نشان‏دهنده مجردبودن آنها و محل آنهاست.

نقش قیاس فرضی در معناشناسی روایت «لِیَعْقِلُوا عَنِ اللّهِ»/ مهدی نصرتیان اهور

چکیده

قیاس فرضی یکی از راه‏های حل مسئله به شمار می­رود. عمده اقسام قیاس فرض عبارت‎اند از: قیاس فرضی اضافی، ناقص و خلاقانه. در بررسی روایت «مَا بَعَثَ اللّهُ أَنْبِیَاءَهُ وَ رُسُلَهُ إِلَى عِبَادِهِ إِلّا لِیَعْقِلُوا عَنِ اللّهِ» گاه از قیاس فرض اضافی استفاده شده است که مبتنی بر پیش‎فرض ایدئولوژیکی خاصی است؛ ولی با استفاده از قیاس فرض ناقص نشان داده شده است که قیاس فرض اضافی استفاده شده با سیاق درونی و بیرونی این روایت سازگار نیست و درنتیجه نمی­تواند مورد پذیرش باشد.

نقد نظریه غالب تحول فلسفه افلاطون از منظر مفاهیم وجود و معرفت/ محمدباقر قمی

چکیده

در این جستار تلاش خواهیم کرد نظریه غالب و رایج درخصوص ترتیب محاورات افلاطون را از منظر تحول مفاهیم وجود و معرفت در فلسفه او در شش اشکال نقد و بررسی کنیم. این اشکالات را در دو گروه دسته‏بندی خواهیم کرد. گروه نخست اشکالات قرارگرفتن برخی محاورات متأخر پس از محاورات میانی را مورد نقد قرار می‌دهد. درحالی‏که اشکال اول به مسائل تأخر ثئایتتوس می‌پردازد، اشکال دوم مسائل ناشی از تأخر سوفیست و بخش دوم پارمنیدس نسبت به جمهوری را واکاوی می‏کند و اشکال سوم نیز به مسائل تاخر قوانین و مرد سیاسی نسبت به جمهوری اشاره می‏کند. گروه دوم اشکالات وضع پارمنیدس پس از محاورات میانی را به چالش خواهد کشید. اشکال چهارم این نظر غالب را که نقد پارمنیدس از نظریه مثال به محاورات میانی ارجاع می‌دهد بررسی می‌کند و نشان می‌دهد که این محاورات نه تنها پاسخ اشکالات پارمنیدس را در خود دارند، بلکه نظریات خود را در پاسخ به آن اشکالات پیش نهاده‌اند. اشکالات پنجم و ششم نشان می‌دهند که بر اساس نظریه غالب ترتیب محاورات، هم معتبر درنظرگرفتن اشکالات پارمنیدس و هم نامعتبر درنظرگرفتن آنها خالی از اشکال نخواهد بود.

 

نظریۀ ملاک شناخت بر پایۀ احاطۀ علمی جوهر مفارق عقلی/ محمدعلی اردستانی

چکیده

یکی از نظریه‏های بنیادی درباره ملاک شناخت، نظریه‏ای است که در فلسفۀ اسلامی بر پایۀ احاطۀ علمی جوهر مفارق عقلی مطرح شده است که بر اساس آن، ملاک شناخت، یعنی مطابقت شناخت با واقع، مطابقت با جوهر مفارق عقلی است؛ به این معنا که بر پایۀ احاطۀ علمیّۀ جوهر مفارق عقلی به تمام کائنات مادون، هر صورت، حکم و قضیه‌ای که ثابت در ذهن است، اگر مطابق با علوم نزد او باشد، صادق است و در غیر این صورت، کاذب می‌باشد. این نوشتار به تبیین و تحلیل و سپس سنجش و بررسی این نظریه پرداخته است.

 

بررسی دیدگاه نفی حرکت در مجردات/ سمیه کامرانی، محمد سعیدی مهر، سیدعباس ذهبی

چکیده

یکی از مباحث مهم در فلسفه اسلامی حرکت و انحصار آن به مادیات است. نظریه نفی حرکت در مجردات که عمده فلاسفه به آن قائل‏اند، بر پایه اصول و مبانی‏ای استوار است. مقاله حاضر می‏کوشد ضمن بیان این اصول و مبانی، این دیدگاه را تبیین و سپس بر پایه فلسفه صدرائی، هر یک از این مبانی را بررسی کند و درنهایت با توجه به اینکه مبانی این دیدگاه مخدوش و محل مناقشه است، دست‏کم عدم انحصار حرکت به مادیات و امکان آن در مجردات را نتیجه‏گیری کند.

 

علاقمندان می توانند جهت تکمیل اطلاعات و تهیه این فصلنامه به سایت انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به نشانی http://poiict.org/category/zehn مراجعه کنند.