شکست ایدئولوژی لیبرالیستی در آزمون تاریخ

به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی،‌ مهدی جمشیدی عضو هیأت علمی گروه فرهنگ پژوهی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه طی یادداشتی در خصوص نامه رهبر فرهیخته جمهوری اسلامی ایران به جوانان غربی، به سرفصل هایی چون دیپلماسی عمومی، اسلام هراسی، رسانه های غربی و شناخت مستقیم و بی واسطه اسلام پرداخته است.

 

متن این یادداشت به شرح زیر است.

 

۱- دیپلماسی عمومی، شیوه‌ای است که در آن به ‌جای این‌که روی سخن با شخصیت ‌ها و نهادهای رسمی باشد، با توده‌ های مردم و یا اقشار خاصی از آنها گفتگو می‌شود. نامه حضرت آیت ‌الله خامنه ‌ای به جوانان غربی، مصداقی از دیپلماسی عمومی است که نشان می‌دهد ایشان درباره مسأله و معضله اسلام‌ هراسی در مغرب زمین، ‌به گفتگوی با دولت‌ها و دولت‌ مردان غربی، چندان امیدی ندارند و آن را راه‌ گشا نمی ‌دانند، و از این‌رو، این بار به ‌صورت مستقیم و بی‌ واسطه، جوانان غربی را مخاطب خود قرار داده‌ اند.

قواعد و ظرافت ‌های دیپلماسی عمومی، ساده ‌تر از دیپلماسی رسمی نیست،‌ به‌خصوص در آن ‌جا که میان جهان فرهنگیِ دو طرف،‌ فاصله ‌ها و شکاف ‌های فراوان وجود داشته باشد. این نامه ‌نگاری از نمونه‌ های استقرار راهبرد دیپلماسی عمومی در میان دو طرفی است که تمایزات فرهنگی و ارزشی آن ‌ها بسیار است، هر چند زمینه‌ های مشترک و مشابهی نیز وجود دارد. در یک‌ سو، یک رهبری سیاسی –الهی قرار دارد که در اصل به انقلابی‌ گری وفادارتر است تا دیپلماسی؛ و در سوی دیگر،‌ جوانانی هستند که در جهان فرهنگیِ غربِ متجدّد که سکولار و دین ‌زده است و رسانه‌ های انبوه و غول ‌آسا، مجال تفکر مستقل و متفاوت را می‌ ستانند، ‌به‌ سر می ‌برند. حال چگونه می‌ توان از منظر یک ولیّ قدسی و اخلاقی با جوانانی که در چنین شرایط تاریخی و فرهنگی پرورش یافته ‌اند، گفتگویی کرد که حاصل آن مطلوب و نافع باشد؟! به‌نظر می ‌رسد چیزی که این شکاف و اختلاف را پُر می‌کند و به گفتگوی کامیاب، امکان تحقق می‌دهد، اولاً صداقت و خلوص و راستیِ برخاسته از تعهد الهی به ارزش‌ های عالیِ انسانی است، و ثانیاً زبانی استدلالی و متقن که پرده از چهرۀ دلنشین و جذاّب حقیقت بگشاید و فطرت‌ های خفته را بیدار و متذکّر سازد.

۲- اسلام‌ هراسی، نیاز امروز دولت ‌های غربی است. آنها به درستی دریافته ‌اند که غرب متجدّد با وجود این‌که ایدئولوژی مارکسیستی را شکست داد، اما اکنون خود با تناقض ‌ها و ناسازگاری و ناکامی ‌های درونیِ فراوان، دست به گریبان است و از حلّ و رفع آنها عاجز مانده است. ایدئولوژیِ لیبرال دموکراسی، ایدئولوژی مارکسیستی را از پا درآورد و از میدان به درکرد، اما نتوانست و نتوانسته ایدئولوژیِ اسلام سیاسی را سرکوب و مهار کند. پس ایدئولوژیِ لیبرال دموکراسی، پایان تاریخ و ایدئولوژی بی رقیب و بی همتا نیست، بلکه ایدئولوژیِ اسلام سیاسی، قاطعانه و سرسختانه در برابر آن صف آرایی کرده و بر آن است که جهانِ فرهنگیِ خاص خویش را –که قدسی است نه افسون زدوده –پدید آورد.

بدیهی است که تمدّن غربی نمی تواند رشد و پیشروی ایدئولوژیِ اسلام سیاسی را به نظاره بنشیند و از خود واکنش نشان ندهد تا این ایدئولوژی، سنگرهای بیشتری را فتح کند و ایدئولوژیِ لیبرال دموکراسی را با چالش ها و تنگناهای بیشتری روبه رو سازد. پس باید این ایدئولوژی را عقیم و زمین گیر و فلج کرد و چه راهی بهتر از این که تصویری وارونه و ساختگی از ایدئولوژیِ اسلام سیاسی ایجاد کرد که مردمان معاصر و به ویژه جوانان غربی از آن متنفّر و گریزان شوند؟! به این ترتیب، حرکت تکاملی و صعودی ایدئولوژیِ اسلام سیاسی، از درون متوقّف می‌شود و این ایدئولوژی در جایگاه متّهم و یک تهدید ویران‌گرِ جهانی می ‌نشیند و چه بهتر از این که برای اجرای این راهبرد، افرادی از خود مسلمانان، فریفته و به کار گمارده شوند تا گروه‌ های تروریستی تشکیل دهند و به نام اسلام‌ گرایی و تحقّق احکام اسلام و برپایی جامعۀ اسلامی، موج هولناکی از خشونت و بی ‌رحمی و تجاوز و خونریزی را راه اندازی کنند؟!

۳- رسانه‌های غربی برخلاف ادعاهای ‌شان، بی‌طرف و آزاد نیستند. اکنون بزرگ ‌ترین مانع در مسیر شناساندن حقایق اسلام به جوانان غربی، همین رسانه‌ های مدعی استقلال و انعکاس واقعیّت هستند. اغلب رسانه‌ های غربی به مراکز قدرت و ثروت متصل ‌اند و سیاست‌ های خود را در چارچوب منافع آنها تعریف می‌کنند و هرگز اجازه ندارند در راهی حرکت کنند که کمترین اصطکاک و تضادّی با منافع هسته ‌های سخت ثروت و قدرت بیابد. واقعیت اسلام،  آن چهره ‌ای نیست که از اسلام در این رسانه‌ ها بازتاب داده می‌شود و هم چنین مسلمانان، مردمانی جاهل و غیرمدنی و بی‌ رحم نیستند که جز به زبان خشونت و تجاوز سخن نگویند. چرا رسانه ‌های غربی، این یاوه‌ های دروغین و ساختگی را به عنوان حقایق درونی اسلام به مخاطبان غربی خود القاء و تحمیل میکنند، در حالی که می ‌دانند این جریان‌ ها و اندیشه ‌ها، هرگز نمایندگان اسلام  واقعی نیستند و مسلمانان آنها را به رسمیّت نمی ‌شناسند؟! داعیۀ بی ‌طرفی و عدم غرض ‌ورزی رسانه‌ های غربی اقتضاء می‌ کند که آنها میان برداشت ‌های معوّج و انحرافی از اسلام و آن برداشتی از اسلام که با واقعیّت آن انطباق دارند، تمایز بنهد و اسلام‌ های بدلی و تقلّبی را، به جای اسلام واقعی و اصیل ننشاند، اماآنها چنین نمی‌ کنند، بلکه در طول دهه ‌های گذشته و به خصوص در سال‌ های اخیر، تصوّر وارونه ‌ای از اسلام را بر ذهن مخاطبان غربی حاکم کرده ‌اند. بنابراین، رسانه‌ های غربی، بازتاب دهندۀ واقعیّت‌ ها نیستند، بلکه سازندۀ اوهام و دروغ‌ هایی هستند که با منافع مراکز ثروت و قدرت، تناسب و همخوانی دارد. اوّلین گام در مسیر وصول به حقیقت آیین اسلام، کنار زدن رسانه ‌های غربی و کسب شناخت بی‌ واسطه و مستقیم از اسلام است. روایت‌ هایی که رسانه ‌های غربی از اسلام ارائه می‌کنند، به هیچ ‌رو، معتبر و عاری از اغراض پلید و سیاسی‌کارانه نیستند.

۴- اگر اسلام، آن گونه که هست به جوانان غربی شناسانده شود، نه تنها مناسبات اسلام و غرب، از تنش و نزاع خارج می‌شود، بلکه چه بسا حقایق اسلام برای جوانان غربی که تشنۀ معنویت و معنا هستند، جذّاب و گیرا جلوه کند و زمینۀ روآوردن این جوانان به آیین اسلام فراهم گردد. البته قصد حضرت آیت ‌الله خامنه‌ای از نامه ‌نگاری به جوانان غربی، دعوت آنها به شناخت اسلام بوده، نه دعوت خود اسلام (و به عبارت دیگر، اسلام آوردن)، اما می توان حدس زد که پس از شناخت مستقیم و بی‌ واسطۀ اسلام، جوانان غربی به روشنی درخواهند یافت که اسلام می ‌تواند جان تشنۀ آنها را از معارف و احکام الهی و نجات‌ بخش خود سیراب کند و آنها در مرحلۀ شناختِ محضِ بیرونی متوقّف نمانند. امروز جوان غربی از لحاظ معرفتی و معنوی، در موقعیّت دشوار و رنجش‌آفرینی به سر می‌برد؛ جوان غربی، دچار بحران معنا و معنویت است و پریشان و سرگردان، غفلت را ترجیح می ‌دهد. ایدئولوژی‌ های غربی، یکی پس از دیگری آمدند و رفتند، اما هیچ یک نتوانستند آرمان ‌هاییرا که وعده داده بودند، محقق گردانند و طعم سعادت را به انسان معاصر غربی بچشانند. ایدئولوژی لیبرالیستی نیز به عنوان آخرین حلقه از ایدئولوژی سکولار و بشرساختۀ غرب، از آزمون تجربۀ تاریخی، سرافراز و کامیاب بیرون نیامده و نتوانسته دردها و معضلات و چالش ‌های انسان سرگشتۀ غربی را علاج نماید و او را به آرامش و اطمینان برساند، بلکه به‌عکس؛ امروز هم جوامع غربی از درون، دچار امواجی از خشونت‌ ها و مظالم بی ‌سابقه‌اند، و این وضعیت، هر انسان فهیم و دوراندیشی را نگران می ‌سازد و هم در خارج از جوامع غربی، ایدئولوژی لیبرالیستی جنگ‌ های بزرگ و مخرّبی را پدید آورد که در آنها، انسانهای بسیاری جان باختند. امروز ثروت و قدرت دولت ‌های غربی، ایدئولوژی لیبرالیستی را –در ظاهر –سر پا نگاه داشته است، اما واقعیّت این است که این ایدئولوژی، دهه‌ هاست که ناکارآمدی عملی و عینی خود را نشان داده و در ذهن متعمّقان و اهل نظر، افول کرده و از اعتبار ساقط شده است. بنابراین، سرنوشت جهانی که در آن به سر می‌بریم، به ایدئولوژی اسلامی وابسته است.