یکی از نقاط چالش ‌زا و بحران ‌آفرین فرایند توسعه غفلت از عدالت است

به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، دکتر محسن ردادی عضو هیأت علمی گروه مطالعات انقلاب اسلامی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه است که به تازگی تحقیق خود را با عنوان ” سرمایه ‌ی اجتماعی عدالت‌ محور در اندیشه ‌ی امام خمینی و امام خامنه ‌ای و کاربست آن در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت” به اتمام رسانده و در انتظار چاپ این اثر است.

از این رو گفتگویی با ایشان در خصوص تحقیق ارزشمندشان ترتیب دادیم که متن کامل این گفتگو به شرح زیر است.

در ابتدای بحث خوب است که در مورد ضرورت و لزوم این مسأله صحبت کنید. اصولا چرا باید به این موضوع پرداخت؟ به عبارت دیگر چرا باید به موضوع سرمایه ‌ی اجتماعی در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت اهمیت داد؟

واقعیت این است که پیشرفت و توسعه یک هدف قطعی و پذیرفته شده برای کشورها و دولت ‌ها است و در این هیچ شکی نیست. همه‌ ی دولت-ملت ‌ها ناچارند برای حفظ خود در جامعه‌ ی جهانی مسیر پیشرفت را طی کنند و ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. اما تجربه ‌ی قرن بیستم نشان داده است که توسعه‌ ی غیر بومی و بی ‌حساب می‌ تواند موجب بروز برخی عوارض و آسیب ‌هایی گردد که جبران آن به راحتی ممکن نیست. به همین جهت مسئولین جمهوری اسلامی برنامه‌ ی توسعه را تحت چارچوب و نظام خاصی به نام «الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» قرار داده ‌اند که هم نقشه‌ ی راه است و هم اینکه بزنگاه ‌ها و نقاط آسیب ‌زای توسعه را گوشزد می‌کند.

یکی از نقاط چالش ‌زا و بحران ‌آفرین فرایند توسعه غفلت از عدالت است. فرایند توسعه و پیشرفت به دنبال رسیدن به رشد و بهبود زندگی مردم جامعه است و چه بسا برنامه ‌ی توسعه به گونه ‌ای تنظیم نشده باشد که همگان به طور مساوی از این بهبود شرایط بهره ببرند و در نتیجه عدالت و مساوات کاهش یابد. این چالش را شاید بتوان مهمترین دلیلی دانست که رهبر انقلاب اسلامی پژوهشگران را به تحقیق و مطالعه در مورد الگوی بومی و مناسب پیشرفت تشویق نمودند. به این منظور لازم است مؤلفه ‌های توسعه مورد بحث و بررسی قرار گیرد و رابطه‌ی آن با عدالت معین شود.

سرمایه‌ ی اجتماعی یکی از مؤلفه‌ های مهم توسعه و پیشرفت است. از طرفی ابزار توسعه و پیشرفت است و از سوی دیگر شاخصه‌ ی توسعه به شمار می ‌رود. به گونه ‌ای که توسعه‌ ی پایدار مستلزم برخوردار بودن از سرمایه‌ ی اجتماعی مناسب است.

آنچه من در این پژوهش به دنبال آن بودم، بررسی رابطه‌ ی سرمایه ‌ی اجتماعی (به عنوان یکی از مؤلفه‌ ها و شاخصه‌ های توسعه) و عدالت است. گرهی که این پژوهش در صدد گشودن آن است «یافتن چالش ‌های میان سرمایه‌ ی اجتماعی و عدالت» است. اگر اثبات شود که سرمایه ‌ی اجتماعی می‌ تواند در تضاد با عدالت قرار گیرد، آنگاه لازم است تا در صورت امکان راهکارهایی پیشنهاد شود که این شکاف میان عدالت و سرمایه ‌ی اجتماعی را تا حدممکن کاهش دهد.

خب شاید بهتر بود که بحث را از اینجا شروع می‌کردیم که «سرمایه‌ی اجتماعی» چیست؟ آیا منظور از سرمایه‌ی اجتماعی افراد شاخص و مهمی هستند که در جامعه وجود دارند و ما آنها را سرمایه‌های کشور می‌دانیم؟

سرمایه‌ ی اجتماعی از آن دسته مفاهیمی است که در مورد آن صحبت زیاد می ‌شود، ولی متأسفانه فهم درست و دقیقی از آن وجود ندارد. یکی از برداشت ‌های اشتباه همین است که شما فرمودید. یعنی به افراد مهم و تأثیرگذار به عنوان سرمایه‌ ی اجتماعی نگاه می‌ شود. این برداشت کاملا غلط و نادرست است.

سرمایه ‌ی اجتماعی در روابط قوی و مستحکم افراد یک گروه و جامعه با یکدیگر نهفته است. اگر در میان اعضای یک گروه روابط اعتمادآمیزی در جریان باشد، آنگاه می ‌توان این گروه را دارای سرمایه‌ ی اجتماعی دانست. در سطح جامعه نیز اگر افراد جامعه به هم اعتماد داشته باشند و روابط مستحکمی میان آنها برقرار باشد، در این صورت این جامعه دارای سرمایه ‌ی اجتماعی است. حال اگر رابطه ‌ی میان مردم و دولت خوب و اعتمادآمیز باشد در این صورت می‌گوییم این نظام سیاسی از سرمایه ‌ی اجتماعی برخوردار است. اگر بخواهیم کمی علمی‌ تر سرمایه ‌ی اجتماعی را تعریف کنیم، می ‌توانیم بگوییم: «سرمایه‌ ی اجتماعی همدلی فردی یا گروهی نسبت به انسان یا گروهی دیگر است که می ‌تواند به صورت بالقوّه مولّد سود، منفعت و طرز رفتار خاصی برای یک فرد یا دسته ‌ای از افراد باشد.»

سرمایه‌ ی اجتماعی بر این پایه استوار است که «منابع بالقوه ‌ی موجود در روابط اجتماعی» مهم هستند. منافع حاصل از این منابع می ‌تواند در بخش‌ های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی زندگی درک و مشاهده گردد.

اجازه دهید در سطح سیاسی مثالی بزنم. فرض کنیم که دولت در یک بحران ویژه ‌ای گرفتار است. مثلا با هجوم بیگانگان مواجه شده است. در این صورت اگر رابطه‌ ی میان حکومت و مردم اعتمادآمیز و مستحکم باشد، این روابط می ‌تواند خلأ ناشی از کمبود سرمایه‌ ی فیزیکی (جنگ ‌افزار) یا سرمایه ‌ی مالی (پول و هزینه ‌ی لازم برای اداره‌ ی جنگ) و حتی سرمایه‌ ی انسانی (وجود سربازان ماهر و کارآزموده) را جبران کند. اتفاقی که در زمان دفاع مقدس رخ داد و این سرمایه ‌ی اجتماعی بود که سال‌ها توانست دفاع مقدس را به خوبی تأمین و اداره کند و در آخر پیروزی در دفاع از سرزمین و نظام سیاسی را فراهم سازد. در نقطه‌ ی مقابل آن هجوم بیگانگان در شهریور ۱۳۲۰ را شاهد هستیم. اگرچه حکومت رضاخان دارای ارتش منظم، سلاح‌ های نو و مدرن و منابع مالی کافی بود، اما نتوانست کوچکترین مقاومتی در برابر نیروهای بیگانه و اشغال‌گر انجام دهد. چرا؟ چون این حکومت از سرمایه ‌ی اجتماعی بی ‌بهره بود. مردم به این حکومت اعتماد نداشتند و در نتیجه از آن دفاع نکردند. یعنی فقدان سرمایه ‌ی اجتماعی می‌ تواند سایر انواع سرمایه را نیز ناکارآمد نماید. به همین دلیل برخورداری از منابع کافی سرمایه‌ ی اجتماعی برای همه ‌ی حکومت ها مهم و حیاتی است. برای برنامه‌ ی توسعه نیز سرمایه‌ ی اجتماعی ضروری است.

بنابر این در این پژوهش قرار است به موضوع سرمایه ‌ی اجتماعی پرداخته شود و جایگاه و تأثیر آن در برنامه‌ ی پیشرفت کشور مشخص شود. اما چرا برای این کار به اندیشه‌ ی امام خمینی و مقام معظم رهبری مراجعه شده است؟ آیا مدعی هستید که رهبری انقلاب اسلامی در مورد موضوع سرمایه ‌ی اجتماعی سخن گفته ‌اند؟

اول اجازه دهید که این موضوع را روشن کنم که تصور اینکه امام خمینی یا امام خامنه ‌ای به صورت مستقیم سرمایه ‌ی اجتماعی (Social capital)را مورد توجه قرار داده ‌اند اشتباه و نادرست است. بنده هم هرگز چنین ادعایی نداشته ‌ام. سرمایه ‌ی اجتماعی یک اصطلاح غربی است که از عمر آن چند دهه بیشتر نمی ‌گذرد. بنابر این نمی ‌توان گفت که رهبری انقلاب اسلامی در این زمینه به صورت مستقیم سخنی گفته ‌اند. اما اگر به مفهوم سرمایه‌ ی اجتماعی توجه کنیم که به رابطه‌ ی اعتمادآمیز میان افراد جامعه و نیز مردم با مسئولان اختصاص دارد در این صورت می‌توان مؤلفه ‌هایی در اندیشه‌ ی رهبران انقلاب اسلامی یافت که به تقویت و ترویج چنین رابطه‌ ی اعتمادآمیزی منجر می‌ گردد. به بیان دیگر، برخی از راهبردها و مفاهیمی که در اندیشه‌ ی رهبری انقلاب اسلامی وجود دارند به صورت غیر مستقیم سرمایه ‌ی اجتماعی را در جامعه رواج می ‌دهند.

می‌ توانید در این زمینه مثالی بزنید؟

بله. اندیشه ‌ی وحدت اسلامی یا انسجام ملی چیزی است که مورد تأکید رهبران انقلاب اسلامی بوده است. این دقیقاً در راستای تقویت سرمایه‌ ی اجتماعی است. یا جهاد سازندگی و اقدام جهادی چیزی است که در تئوری ‌های سرمایه‌ ی اجتماعی معادل رفتارهای داوطلبانه است و از شاخص ‌های مهم سرمایه ‌ی اجتماعی به شمار می ‌رود. در سرتاسر این تحقیق به نمونه ‌هایی از اندیشه ‌های رهبری انقلاب اسلامی پرداخته شده است که سرمایه ‌ی اجتماعی را تقویت کرده و موانع گسترش آن را از میان بر می ‌دارد.

خب برگردیم به این پرسش که چرا برای یافتن سرمایه‌ ی اجتماعی بومی به اندیشه ‌ی رهبران انقلاب اسلامی مراجعه شده است؟

واقعیت این است که رهبران انقلاب اسلامی مؤثرترین و مناسب ‌ترین افرادی هستند که اندیشه‌ ی اسلامی را در عمل به کار برده ‌اند. ممکن است بتوان دانشمندانی را در معارف اسلامی یافت که اعلم از رهبری انقلاب اسلامی باشند و یا کارگزارانی را نشان کرد که در سیاست ‌ورزی استعداد و توانایی بیشتری دارند. اما مسلماً کسی که هر دو عرصه ‌ی اندیشه‌ ی اسلامی و عمل سیاسی را در بالاترین سطح ترکیب و تلفیق رهبران انقلاب اسلامی هستند. اندیشمندان برجسته ‌ای را می ‌توان یافت که فرصت اجرای ایده ‌های خود را نیافته ‌اند و مجریان و سیاستمداران موفق و باتجربه ‌ای وجود داشته و دارند که فرصت ساختن یک دستگاه فکری مستقل را نداشته‌ اند. اما رهبران انقلاب اسلامی این بخت را یافته ‌اند که ایده ‌ها و تفکرات خود را در نظام ‌سازی مشارکت دهند. بخش مهمی از نظام جمهوری اسلامی ناشی از تفکرات آنهاست و ایده ‌های آنها رنگ تحقق به خود دیده و به آزمون گذاشته شده است. به همین دلیل بررسی افکار و اندیشه ‌های آنها که متأثر از تجربه ‌ی عملی در بالاترین سطح در جمهوری اسلامی است ممتاز و بی‌ همتاست. این عامل موجب می ‌شود که بررسی اندیشه‌ ها و افکار رهبران انقلاب اسلامی ارزشمند باشد و در این پژوهش نیز از همین اندیشه‌ ها برای رسیدن به ملاحظات و چارچوب‌ های خاص استفاده می ‌گردد.

سرمایه ‌ی اجتماعی چه فایده ‌ای برای پیشرفت و توسعه دارد؟

کسانی که سرمایه‌ ی اجتماعی را در توسعه‌ ی جامعه نقش ‌آفرین می ‌دانند معمولا سرمایه ‌ی اجتماعی را در کنار سایر انواع سرمایه (مالی، فیزیکی و انسانی) قرار داده و آن را در توسعه ‌ی جامعه مهم و حتی ضروری تلقی می‌ کنند. زمانی توسعه حاصل می ‌شود که همه‌ ی این سرمایه ‌ها در کنار هم عمل نمایند. این دارایی ‌ها در سطح فردی مهم هستند و زمانی که تجمیع شوند می ‌توانند موجب توسعه‌ ی ملی شوند. در این چارچوب نقش اصلی سرمایه ‌ی اجتماعی «در هم آمیختن سرمایه ‌های لازم برای توسعه است.»  سرمایه‌ ی اجتماعی این قابلیت را دارد که ضعف در انواع سرمایه ‌های فیزیکی و مالی و انسانی را تا حدی جبران بکند. اگرچه افراد در جوامع فقیر، سرمایه‌ ی مالی اندکی دارند، اما سرمایه ‌ی اجتماعی موجود در جامعه با تجمیع این سرمایه ‌ها در شبکه‌ ها می ‌تواند محل اتکای نیرومندی برای انباشت توان اقتصادی و سیاسی جامعه گردد.  همدلی ‌ای که سرمایه‌ ی اجتماعی ایجاد می‌کند موجب می ‌شود که نیروها و توان ‌های خرد جامعه در جهتی خاص قرار بگیرند و پشتوانه ‌ای عظیم برای پیشبرد برنامه ‌های ملی (از جمله پیشرفت و توسعه) پدید آورند.

بنابراین برای رسیدن به توسعه و پیشرفت لازم است از سرمایه ‌ی اجتماعی استفاده کنیم و سرمایه ‌ی اجتماعی یک ابزار است که می ‌تواند هزینه های پیشرفت را کاهش دهد و رسیدن به توسعه را تسهیل نماید. اما الزام به عدالت‌ محور بودن سرمایه ‌ی اجتماعی و یا بومی شدن سرمایه ‌ی اجتماعی زیاد روشن به نظر نمی ‌رسد. اجازه دهید اینگونه بپرسم که چرا لازم است سرمایه ‌ی اجتماعی عدالت ‌محور باشد؟

آنچه «پیشرفت» و «توسعه» را از یکدیگر تفکیک می‌ کند الزامات و مبانی آنهاست. به نظر می ‌رسد الگوی متعارف «توسعه» به عدالت التزام و تعهدی ندارد اما الگوی بومی پیشرفت به گونه ‌ای باید طراحی شود که عدالت را بر توسعه برتری دهد. تمام شاخص ‌ها و عناصر الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت باید به گونه ‌ای مفصل ‌بندی و سازماندهی شوند که منجر به بازتولید بی ‌عدالتی و نابرابری نشوند. بر این اساس می ‌توان گفت که «سرمایه‌ ی اجتماعی» به عنوان یکی از کلیدی ‌ترین مفاهیم توسعه باید با عنایت و لحاظ نمودن عدالت بازسازی شود. زیرا سرمایه ‌ی اجتماعی در معنای رایج و مرسوم خود با عدالت هم‌ راستا نیست.

آنچه این پژوهش در بخش نخست در صدد تبیین آن است تأکید بر نقش دوگانه‌ ی سرمایه‌ ی اجتماعی در جامعه است. در کنار مزایا و کارکردهای مفید و حتی ضروری سرمایه ‌ی اجتماعی برخی کژکارکردی ‌ها نیز ممکن است از سرمایه ‌ی اجتماعی حاصل شود. سرمایه ‌ی اجتماعی می‌تواند موجب گسترش بی‌ عدالتی شود و اگر در فرایند توسعه و پیشرفت از این معنا غفلت شود در این صورت با تشدید ناعدالتی (علی رغم افزایش سرمایه‌ ی اجتماعی) مواجه خواهیم بود. بنابراین لازم است با احتیاط نسبت به روش‌ ها و سیاست‌ گذاری ‌هایی که به افزایش سرمایه ‌ی اجتماعی منجر می‌گردد نگریست.

چطور ممکن است سرمایه ‌ی اجتماعی با عدالت در تعارض قرار گیرد؟

به طور کلی برخی وجوه سرمایه‌ ی اجتماعی با عدالت در دو بخش نظری و عملی می‌تواند تزاحم داشته باشد. در بخش نظری اولین نکته این است که اصطلاح «سرمایه ‌ی اجتماعی» برای تبیین مفهومی که قرار است توضیح دهد، بسیار نحیف و کم ‌مایه است. به دلیل ضعف نظری سرمایه ‌ی اجتماعی دقیقا نمی ‌توان گفت چه زمانی سرمایه ‌ی اجتماعی خوب است و چه زمانی بد. ارزش و سودمندی سرمایه‌ ی اجتماعی وابسته به برخی شرایطی است که در گروه مولد سرمایه ‌ی اجتماعی وجود دارد. می‌ توان گفت که سرمایه‌ ی اجتماعی این قابلیت را دارد که به عنوان ابزاری برای ایجاد تعادل و عدالت به کار گرفته شود و یا وسیله ‌ای برای ایجاد انحصار و نابرابری. اما فارغ از این جنبه‌ ی نظری، سرمایه ‌ی اجتماعی در عمل و کاربرد هم اثرات نامطلوب و ناعادلانه ‌ای را ثبت کرده است. واقعیت این است که همان چیزی که باعث می ‌شود اعضای گروه ‌ها و خانواده ‌های دارای سرمایه ‌ی اجتماعی بالا به یکدیگر پیوند بخورند، می‌ تواند برخی گروه‌ های اجتماعی را نیز ایجاد و تقویت کند که اهداف ضد اجتماعی دارند. تمام این موارد به ما می‌ گوید انباشت سرمایه‌ ی اجتماعی در گروه ‌ها و جامعه، نمی ‌تواند تضمین‌کننده ‌ی مناسب بودن روندها و عادلانه بودن روابط باشد. به صورت نظری و کاربردی، سرمایه‌ ی اجتماعی به دلیل بی طرف بودن، ظرفیت بالقوه ‌ای برای تبدیل به ابزار مثبت و یا منفی را دارد. به گفته ‌ی پاتنام سرمایه ‌ی اجتماعی می ‌تواند «مانند سایر انواع سرمایه، منجر به تباهی(Malevolent) و اهداف ضد اجتماعی گردد.»

به خصوص اگر در جامعه ‌ای نابرابری وجود داشته و جامعه از نظر اجتماعی- اقتصادی دارای شکاف و گسست باشد، سرمایه ‌ی اجتماعی می ‌تواند شکاف موجود در جامعه را تقویت کرده و نابرابری را تشدید نماید. مطالعات متعددی که در این زمینه وجود دارند ما را به این نتیجه می ‌رسانند که سرمایه ‌ی اجتماعی بسته به اینکه هم ‌عرض و موازی با کدام ارزشهای اجتماعی قرار گیرد، می ‌تواند موجب اثرگذاری در ایجاد عدالت یا محروم ‌سازی گردد.

پس به صورت مطلق نمی ‌توان گفت که سرمایه‌ ی اجتماعی رابطه‌ ی مثبت یا منفی با عدالت دارد. بلکه آن ارزش ‌هایی که به سرمایه‌ ی اجتماعی جهت می ‌دهند و برخی جنبه‌ های آن را تقویت می‌کنند می‌ توانند سرمایه ‌ی اجتماعی راعدالت‌ گستر یا ضد عدالت نمایند.

نتیجه ‌ی این تحقیق و پژوهش چه بوده است؟

نتیجه ‌ی این تحقیق استخراج گزاره ‌های صریح، محکم و مشخص از اندیشه ‌های رهبری انقلاب اسلامی است که به عدالت‌ محور شدن سرمایه ‌ی اجتماعی یاری می ‌رساند. اگر بخواهیم به صورت خلاصه و بسیار فشرده به این گزاره ‌ها اشاره داشته باشیم می ‌توانیم موارد زیر را مورد اشاره قرار دهیم:

یک) لزوم تقویت و استحکام بخشیدن به شبکه ‌های ارتباطیِ امت اسلامی، ملت، خانواده، بسیج و… .

دو) لزوم تقویت و ترویج هنجارهای متقابلی همچون اخلاص، تکلیف ‌گرایی، تقوا، همکاری و تعاون، روحیه ‌ی رواداری و تحمل، همدلی و حسن ظن ، امر به معروف و نهی از منکر، وجدان کاری و احساس مسئولیت و روحیه ‌ی جهادی.

سه) ترویج مشارکت در همه‌ ی سطوح اقتصادی و سیاسی، ضمن اینکه به اعتقاد رهبری انقلاب اسلامی مشارکت مردمی در جمهوری اسلامی مبنای نظری دینی و تجربه ‌ی موفق عملی دارد و  مردم سالاری در جمهوری اسلامی مبتنی بر مشارکت آگاهانه مردم است. در عرصه‌ ی اقتصاد لازم است مشارکت دادن مردم با هدف توانمندسازی آحاد مردم صورت گیرد. مشارکت باید غیرمنفعلانه و مبتنی بر اخلاق اسلامی باشد. نکته ‌ی مهم دیگری که از اندیشه ‌ی رهبری استخراج می‌ گردد این است که جمهوری اسلامی به مشارکت آحاد مردم تکیه دارد نه گروه‌ ها و نخبگان.

چهار) تقویت و ترویج اعتماد با در نظر گرفتن این نکته که توجه به اعتماد عمومی ضروری است و کاهش اعتماد موجب زوال جمهوری اسلامی خواهد شد.

البته این بحث نیازمند تفصیل است که مراجعه به اصل کتاب و پژوهش ضروری است.

گفتنی است تحقیق “سرمایه‌ ی اجتماعی عدالت‌ محور در اندیشه ‌ی امام خمینی و امام خامنه ‌ای و کاربست آن در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت”به قلم آقای دکتر محسن ردادی به زودی، توسط سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر و در اختیار علاقمندان قرار خواهد گرفت.