چکیده مقالات اولین همایش ملی غرب‌شناسی

چکیده مقالات پذیرفته شده در اولین همایش ملی غرب شناسی اعلام شد. 
فهرست
عنوان مقاله نام و نام خانوادگی صفحه
ارزیابی امنیتی غرب: رویکردی ایرانی اصغر افتخاری ۱
تأملی در فلسفه هنر در غرب(تحول مفهوم میمسیس از افلاطون تا هیدگر) حسن بلخاری ۲
چرایی و چگونگی تبیین علوم انسانی در عصر مدرن علی بیگدلی ۳
مبانی نظری تمدن مدرن غرب علی بیگدلی ۴
دولت در غرب: از دولت لیبرال تا دولت حداقل محمد توحیدفام ۵
غرب کجاست؟ رضا داوری اردکانی ۶
مبانی وجودی تکوین غرب محمدرضا ریخته‌گران ۷
نفی و نقد رضا سلیمان حشمت ۸
غرب، اخلاق مدرنیته و علوم انسانی فرشاد شریعت ۹
لیبرالیسم، سکولاریسم و غرب جدید فرشاد شریعت ۱۰
زیست دیجیتالی در غرب شهریار شفقی ۱۱
غرب و مبانی مادی‌گرایی و سلطه‌طلبی در روابط بین‌الملل: روندها و پیامدها احمد صادقی ۱۲
هایدگر، سوبژکتیویسم و تفکر شاعرانه محمدجواد صافیان ۱۳
اخلاق در سنت غربی منوچهر صانعی ۱۴
تأثیر فردید در نحوه مواجهه ایرانیان با غرب بیژن عبدالکریمی ۱۵
بازرگان و شادمان؛ پژوهش تطبیقی دو کتاب «راه طی شده» و «تاریکی و روشنایی» حاتم قادری ۱۶
یهودیت و غرب حسین کلباسی ۱۷
آینده‌ پژوهی در غرب عبدالرحیم گواهی ۱۸
برتری طلبی آمریکایی، جهانی سازی و هنجارهای متعارض اسلام و غرب ابراهیم متقی ۱۹
انقلاب اسلامی ایران در اندیشه نظریه‌پردازان غرب؛ غافلگیری و رویارویی منوچهر محمدی ۲۰
غرب و تفکر تاریخی علی مرادخانی ۲۱
آینده غرب، آینده فرهنگ‌ها علی اصغر مُصلح ۲۲
اندیشه سیاسی و مدرنیته: رویکردی دلالتی عباس منوچهری ۲۳
تحلیل انسان رالزی: تأثیرات کانت سیدرضا موسوی ۲۴
رابطه دولت و فرهنگ در اروپا احمد نقیب‌زاده ۲۵
تحولات فلسفه سیاسی غرب در قرن بیستم: فمینیسم و سیاست حسینعلی نوذری ۲۶
مقدمه‌ای بر چگونگی تکوین علوم انسانی در غرب از رنسانس به بعد اصغر واعظی ۲۷

ارزیابی امنیتی «غرب»؛ رویکردی ایرانی
دکتر اصغر افتخاری

طرح گفتمان ایجابی در حوزه مطالعات امنیتی منجر به اصلاح دیدگاه‌های امنیتی و ارتقاء آنها گردید. به گونه‌ای که ارزیابی امنیتی را از تهدیدشناسی صرف پدیده‌ها، به فعالیتی‌جامع و مشتمل بر شناسایی «فرصت‌ها و تهدیدها» تبدیل ساخت که برای طراحی راهبردهای امنیتی به مراتب مناسب‌تر و موثرترند. در نوشتار حاضر نویسنده با پرسش از «ارزیابی امنیتی غرب»، در واقع از مجموع فرصت ـ تهدیدهای ناشی از عملکرد غرب برای جمهوری اسلامی ایران سوال نموده است. نگارنده با استفاده از گفتمان ایجابی امنیت، به شناسایی محورهای امنیتی اصلی در مناسبات غرب با جمهوری اسلامی ایران پرداخته و در این خصوص پنج مولفه اصلی را معرفی نموده است که عبارتند از: فرصت ـ تهدید‌های غرب در حوزه‌های: «امنیت و هویت»، «امنیت و کارآمدی»، «امنیت و بوروکراسی»، «امنیت و اخلاق» و بالاخره «امنیت و انسانیت». تحلیل مولف حکایت از آن دارد که علی‌رغم اهتمام غرب به تهدیدسازی برای ایران، به دلیل مبادی معتبر نظام اسلامی، شاهد شکل‌گیری فرصت‌های بالفعل و بالقوه‌ای مشابه در محورهای مذکور برای ایران هستیم. از سوی دیگر در حالی که اهتمام اصلی غرب به تولید تهدیدات نرم افزاری است، مزیت نسبی ایران نیز در حوزه مقابله نرم‌افزاری می‌باشد. بنابراین توان و امکان مدیریت این تهدیدات و امنیت‌سازی برای جمهوری اسلامی ایران بسیار زیاد ارزیابی می‌گردد.
کلید واژه‌ها: غرب. جمهوری اسلامی ایران. امنیت. قدرت سخت. قدرت نرم. امنیت ایجابی. امنیت سلبی.

تأملی در فلسفه هنر در غرب
(تحول مفهوم میمسیس از افلاطون تا هیدگر)
دکتر حسن بُلخاری‌قهی
در میان پنج نظریه اصلی فلسفه هنر یعنی نظریه‌های میمسیس (تقلید)، بیان، فرم، تجربه زیبایی‌شناختی و نظریه نهادی، که در شرح و تبیین ماهیت و چیستی هنر به‌کار می‌آیند، نخستین آنها یعنی نظریه میمسیس دیرپاترین، مهمترین و مؤثرترین نظریه فلسفه هنر در غرب است. قدمت این نظریه به آرای فیثاغورث و دموکریتوس می‌رسد اما بزرگترین نظریه‌پردازان آن افلاطون و ارسطو هستند. فلوطین مُنقّح آرای این بزرگان و عامل تعبیر و تفسیری تازه از آن است و متکلمان بزرگی چون آگوستینوس و آکویینی نیز با اندک تغییراتی پیرو او. رنسانس با رجوع به آثار کلاسیک یونان، مفهوم میمسیس را احیا و پیشرفت‌های علمی توجه بدان را افزون‌تر ساخت. ظهور فلسفه‌‌های سوبژکتیو، محوریت را به نبوغ و تخیل خلاق داد و ضمن تأثیر مستقیم بر ظهور مکاتبی چون رمانتیسم، رویکردهای جدید در تعبیر و تفسیر میمسیس را سبب شد.
این مقاله به بررسی سیر این تحول پرداخته و ضمن بیان سرگذشت این مفهوم در طول تاریخ فلسفه هنر غرب، یکی از تأمل‌برانگیزترین آرای قرن بیستم درباره هنر یعنی آرای مارتین هیدگر را نسبت به آن تحلیل خواهد کرد.
کلید واژه‌ها: افلاطون، ارسطو، میمسیس، تقلید، فلوطین، هیدگر.

چرایی و چگونگی تبیین علوم انسانی در عصر مدرن
دکتر علی بیگدلی

موضوع و هدف علوم انسانی در چهار مرحله تاریخی: عهد باستان (یونان و روم)، قرون وسطی- عصر مدرن و دوران معاصر به دلیل تغییر زمینه‌های بیرونی و درونی تفاوت داشته است. موضوع و هدف در علوم انسانی نزدیک بهم است و این دو عبارتست از فهم و انعکاس مناسبات میان اضلاع یک مثلث: فرد- جامعه- دولت.
علوم انسانی از دو ویژگی در این عصر برخوردار است: یکی این که شکل‌گیری هر یک از علوم مستلزم قرار گرفتن مجموعه‌ای از نظرات، اصول و قواعد با موضوع و هدف مشترک در کنار یکدیگر است. در این دوره به اعتبار نظریه‌پردازی در علوم انسانی، نظام میان‌رشته‌ای در این علوم زودتر از سایر رشته‌های علوم شکل گرفت. ویژگی دوم این است که در علوم انسانی مدرن اولاً روش‌شناسی متداول شد و ثانیاً روش‌شناسی تفسیری بر روش‌شناسی استقرایی و روش‌شناسی قیاسی غلبه پیدا کرد. روش‌شناسی تفسیری که بیشتر در تاریخ مورد استفاده قرار گرفته است دربرگیرنده دو روش‌شناسی مشخص است: تحلیل گفتمانی و تحلیل محتوایی. در تحلیل گفتمانی ابتدا یک فضای معنادار ایجاد می‌کنیم و با توجه به شرایط متفاوت داخلی و خارجی روابط میان پدیده‌ها را در یک متن کشف می‌کنیم. در تحلیل محتوایی متون را از جهات کمی و کیفی بررسی می‌کنیم تا یافته‌های جدید به دست آید.
کلید واژه‌ها: عصر مدرن، روش‌شناسی، استقرایی، قیاسی، تفسیری، تحلیل گفتمانی، تحلیل محتوایی.

مبانی نظری تمدن مدرن غرب
دکتر علی بیگدلی
مبانی نظری تمدن جدید غرب مبتنی بر سه اصل اساسی می‌باشد:
۱. معرفت‌گرایی به معنی درک نو از هستی- قضاوت در قضایا بر پایه عقل فلسفی و تغییر در تصور انسان از تصویر جهان و تلاش در کسب حقیقت علمی.
۲. فردگرایی، تبدیل انسان تابع به انسان مستقل، که این استقلال در مرحله اول استقلال فکری است و سپس استقلال سیاسی. در حوزه اندیشه‌ورزی، رها شدن فرد از تقیّد و تعبّد برای نیل به تعقّل در مناسبات اجتماعی.
۳. فن‌گرایی، گذار از زندگی ابزارمند به حیات صنعتی یا به عبارتی تغییر نظام تولید از شیوه تولید فیزیکی به نظام تولید مکانیکی.
دانیل روپ مبانی تمدن جدید غرب را تغییر در دو بخش نرم‌افزاری و سخت‌افزاری این تمدن می‌داند:
الف- بخش نرم‌افزاری مربوط به تغییر نگاه انسان غربی به پدیده هستی است که از دوره رنسانس به عنوان نقطه عزیمت این تمدن آغاز می‌شود. نگاهی مبتنی بر احکام عقلی مستقل از هر مرجعیت قدرت.
ب- بخش سخت‌افزاری مربوط است به تغییر شکل حیات اجتماعی، صنعتی شدن تولید، تمرکز ثروت و انبوهی کالا تحت هدایت طبقه نوظهور بورژوازی. بخش سخت‌افزاری حاصل اختراع و اکتشاف ماشین چاپ، ماشین بخار، اسلحه و ذغال‌سنگ. عامل اول موجب عمومیت بخشیدن به دانش شد و سه عامل دیگر باعث شکل‌گیری پدیده شوم سلطه و استعمار از سوی غرب.
کلید واژه‌ها: معرفت‌گرایی، فردگرایی، فن‌گرایی، تعقّل‌گرایی، روح فلسفه انتقادی، قانونمداری.

دولت در غرب: از دولت لیبرال تا دولت حداقل
محمد توحیدفام

هرچند که ظهور دولت‌های جدید در غرب به عهد وستفالیا در سال ۱۶۴۸ میلادی می‌رسد ولیکن دولت وستفالیایی بعد از انقلابات سیاسی ـ اجتماعی (بورژوا ـ دموکراتیک) و یا همان انقلابات مشروطه‌خواهی معنای واقعی خود را می‌یابد. در واقع دولت‌هایی که در پی این انقلابات ظاهر می‌شوند اشکال ابتدایی دولت لیبرال دموکراتیک می‌باشند که انقلاب ۱۶۸۸ انگلستان، ۱۷۸۹ فرانسه، انقلاب استقلال ۱۷۷۶ آمریکا و سایر انقلابات مشروطه در سراسر دنیا از این قسم می‌باشند.
دولت لیبرال اولین شکل رسمی دولت در غرب دوره سرمایه‌داری محسوب می‌شود که اساساً مبتنی بر چهار رکن حکومت مشروطه، تساهل، عدم مداخله دولت و بازار آزاد می‌باشد که اصولاً این دولت بعد از بحران اقتصادی ۳۰ـ۱۹۲۹ میلادی رو به افول نهاد و بنابر تغییر شرایط سیاسی ـ اجتماعی پس از جنگ جهانی دوم به دولت رفاهی تغییر یافت. این الگو نیز نزدیک به سه دهه در غرب در پاسخ به ناکامی‌های ناشی از جنگ و در مقابله با تهاجم ایدئولوژی چپ دوام آورد ولی در نتیجه بحران دهه ۱۹۷۰ میلادی به دولت حداقل تغییر می‌یابد. شناسایی دقیق این سه مدل از دولت در غرب و دلایل فراز و فرود آنها که عمدتاً به درک عمیق ما از ماهیت دولت در غرب خواهد انجامید از جمله اهداف این مقاله تحقیقی خواهد بود.
کلید واژه‌ها: دولت، حکومت مشروطه، دولت لیبرال، دولت رفاهی، دولت حداقل.

غرب کجاست؟
رضا داوری اردکانی

غرب یک تعبیر و اصطلاح جغرافیایی نیست. از نجوم و جغرافیا به سیاست و فلسفه راه یافته و معانی دیگری پیدا کرده است. شرق و غرب در فلسفه، مکانی نیستند، بلکه زمانی و تاریخی و فرهنگی‌اند. اگر بپرسیم «غرب کجاست؟» این پرسش در جغرافیا و سیاست پاسخ دارد اما در فلسفه به آن پاسخ نمی‌توان داد یا پاسخش این است که غرب هیچ جا نیست. زیرا تفکر و بینش و فرهنگ را در مکان محدود نمی‌توان کرد. از دو هزار و پانصد سال پیش بعضی یونانیان اندیشه و بینش خود را در برابر بینش شرقی گذاشته و به آن نام غرب دادند. در عصر جدید و پس از رنسانس اروپا، غرب تعیّن بیشتر و صریحتری پیدا کرد و به قدرت فکری و ادبی و علمی و تکنولوژیک سیاسی و نظامی مبدل شد. این قدرت طی سیصد سال در همه جا بسط و گسترش یافته است اما به نظر می‌رسد که این گسترش از این پس با دشواریها و بحرانهای جدّی مواجه شود.
کلید واژه‌ها: شرق، غرب، عقل، عقل جدید، تجدّد، جهان تاریخی، کولونیالیسم(استعمار)، شرق‌شناسی

مبانی وجودی تکوین غرب
محمدرضا ریخته‌گران
از میان معانی مختلف غرب یکی هم غرب به معنای تاریخ، فرهنگ و تمدنی که ریشه‌های آن به تاریخ و اندیشه هلنی باز می‌گردد. فرهنگ و تمدنی که مظاهر آن در مغرب جغرافیایی بیشتر جلوه‌گر است و در سده‌های اخیر به نیهیلیسم و اومانیسم و مدرنیته و لوازم و لواحق آن منتهی شده است. این معنای غرب هم مثل دیگر معانی آن در مقابل شرق است و از طریق همین تقابل خود را تعریف کرده و هویّت بخشیده است. در این مقاله به دنبال آن بوده‌ایم تا معلوم کنیم مه غرب بدین معنا بر چه مبانی وجودی استوار است.
تاریخ و تمدن غرب بنا بر تحقّقی از حقیقت وجود بنیان گرفته است. مراد از حقیقت در اینجا ناپوشیدگی و پوشیدگی، ظهور و خفاء، و نور و سایه‌ای است که همواره در عین اقتران و همراهی در کشمکش و ستیز و با هم کوشیدنند. برای نشان دادن اقتران و ستیز دائم میان نور و سایه دیدگاه عرفان درباره شرق و غرب را مطرح کرده‌ایم. در عرفان طلوع و بردمیدن نور و غروب و فرو شدن آن به ظهور حق تعالی بازگشت می‌کند که خورشید حقیقی و نور کلّی اعظم است.
در عالم کبیر، مطلع و مشرق انوار این خورشید عالم ارواح و مغرب آن عالم اجسام است و در عالم صغیر نیز روح آدمی مشرق و مقام بردمیدن نور است و تن او مغرب و جای فرو شدن آن.
فرهنگ و تمدن غرب برآمده از غروب آفتاب ظهور حق تعالی است که ابتدا در مرحله یونانی به جوهراندیشی و تلقّی وجود به جوهر Subjectity و بعد در قرون جدید به نیهیلیسم، اومانیسم و خودبنیاداندیشی Subjectivity مؤدّی شده است.
تاریخ و تمدن شرقی به بردمیدن آفتاب وجود حق تعالی از شرق ارواح، و تاریخ و تمدن غربی به غروب و فرو شدن آن در مغرب عالم اجسام بازگشت می‌کند و لله المشرق و المغرب و أینما تولّوا فثمّ وجه الله.

کلید واژه‌ها: شرق، غرب، مبانی وجودی، خورشید، طلوع، غروب، نور، سایه.

حیث عدمی و تفکر انتقادی
(Nothingness and Critical Thought)
رضا سلیمان‌حشمت

آنچه از قرن هیجدهم مشهور به دوران منورالفکری بدین سوی به عنوان وصف‌آگاهی و تفکر و عقلانیت جدید مذکور افتاده همانا وصف و تعبیر و قید «انتقادی» بوده است. آگاهی و تفکر انتقادی را در برابر آگاهی و تفکر دینی و قدسی به کار می‌برند و این قسم ثانی را اغلب پیشاتجدّدی(Pre-Modern) می‌انگارند. از سوی دیگر عدم(Nothing) و سلب یا نفی(Negation) و آنچه در عرفان اسلامی از آن به وجه جلالی حق تعبیر می‌کنند همچنان از آن دوران تاکنون و بویژه در وضع پساتجدّد (Post-Modern) به طور روزافزون و گاهی با تعبیر «نیست‌انگاری»(Nihilism) یعنی « بی بنیادی»(Groundlessness) بر زبان و قلم اهل نظر جاری و ساری شده است. منورالفکران به تصریح خود را پیرو فلاسفه(به فرانسه les philosophes) دانسته‌اند و به ایشان تشبّه و تأسی کرده‌اند. فلسفه پرسندگی است تا بی نهایت از پیش‌فرض‌ها و مسلّمات و حبّ و دوستداری دانایی است تا جایی که در آن نقد و نفی، همچون ارادت و تعاطی در عین حال، معمول و مقبول افتاده است. نفس تفلسف با «عدم» و «صیرورت» متلازم و به تعبیر افلاطون «دایدالوسی» است یعنی در آن همه صور و تصاویر و فکرت‌ها و امور ایجابی از ثبات و تصلّب می‌افتند و همواره در معرض نقد و فساد و زوال و ذهول و محو و تلاشی و در یک کلمه فنا و عدم قرار می‌گیرند. تفلسف یعنی زیستن در صقع امکان و به تعبیر خلاف‌آمد عادت نیچه سکونت است بر فراز کوه آتشفشان. اما اگر در هر جلالی جمال است، همچنانکه در هر جمالی جلال، هر سلبی ایجاب و هر ایجابی سلب است همچنین چنانچه بر سبق رحمت و جمال حق بر قهر و سخط و جلالش قائلیم و این دو وجه را با نظر جمعی و به نحو کلِ مطلق و لا بشرط مقسمی لحاظ می‌کنیم، راه نجات از فروبستگی ساحت قدس در بیرونشد از نیست‌انگاری و آزادی از آزادیِ عدم‌بنیاد نهفته است. اما این وضع خود نیز در وجه سلبی و عدمی‌اش با وضع تفکر انتقادی مشابه و مشارک است. تفاوت میان این دو در امید و رجاء این یک به ظهور افقی در فراروی ماست که در آن حق به نعت تعالی و در وجه لابشرطی خود و آنچه هیدگر از آن به ظهور تام و خالص وجود تعبیر کرده تجلّی کند و این همان معناست که در تعابیر وی از آن به تفکر آماده‌گر و انتظار آماده‌گر یاد شده است.
کلید واژه‌ها: عدم، تفاوت وجودشناختی، نیست‌انگاری، تفکر انتقادی، سلب و ایجاب، پرسندگی، ترس‌آگاهی.

غرب، اخلاق مدرنیته و علوم انسانی
فرشاد شریعت
این مقاله ضمن مرور ادبیات تجددگرایی بر آن است تا نشان دهد که چرا و چگونه علم و فلسفه در غرب، در دوره جدید، به جهت شرایط خاص تاریخی، از چارچوب اخلاق سنتی و ساخت و بافت فلسفه قدیم، یعنی مبادی انسان شناختی و معرفت‌شناختی خود جدا شد و به مهمانی بزرگ مدرنیته و « قفس تجدد» تن داد. به عبارت دیگر این مقاله با تحلیل و نقد درونی مدرنیته و علوم انسانی به معنای عام آن، نشان می‌دهد که چگونه غرب با عبور از دو نظریه قدیم یعنی « بنده¬گی طبیعی» و « معرفت‌شناسی جوهری مبتنی بر جهان‌بینی ارگانیک» به « برابری طبیعی» و « معرفت‌شناسی نامینال مبتنی بر قرارداد اجتماعی»،  پای در فلسفه و علوم انسانی متاخر گذاشت. این مقاله همچنین ضمن ارائه شواهد کلاسیک از اینکه علم و اخلاق در دوره جدید به شکل پارادوکسیکال به همزیستی مسالمت‌آمیز خود ادامه داده‌اند، نشان می‌دهد که چگونه علومِ انسانیِ غربی، مبتنی بر علم سکولار، یعنی علم مبتنی بر بازار عرضه و تقاضا و اقتصاد مشتری‌مدار به مثابه یکی از ارکان مهم در چرخه قدرت خودنمایی می‌کند.
کلید واژه‌ها: غرب، مدرنیته ، علوم انسانی، اخلاق، قرارداد اجتماعی

لیبرالیسم، سکولاریسم و غرب جدید

فرشاد شریعت
مقاله حاضر با تمرکز بر محور رابطه دین و دولت به شکل عام، و دین و سیاست به شکل خاص بر آن است تا نشان دهد که سیر فلسفه سیاسی در غرب در دوره جدید، که این مقاله نقطه آغاز آن را تفکر سیاسی هابز و  لاک می داند، با تحولی مواجه شده است که به لحاظ ماهوی با آنچه که قبل از آن به فلسفه قدیم یاد میشود متفاوت است. به عبارت دیگر این مقاله نشان میدهد که تقسیم فلسفه کلاسیک غرب صرفا جنبه تاریخی نداشته است بلکه با قرائتی که در فلسفه جدید از آزادی و تعیین رابطه دین و سیاست ارائه میشود، دولت مدرن در غرب به لحاظ جوهری از جریان تفکر سیاسی و شیوه اجرای آن از اساس، متفاوت میشود. لذا به نظر میرسد که سیر جریان آزادیخواهی که به لیبرالیسم منتهی می شود، نه تنها مختصات آزادی بلکه مدرنیته و سکولاریسم را نیز در درون خود جا داده است.  این مقاله برای نشان دادن این اتصال در لیبرالیسم غرب، با مراجعه به آراء سه متفکر کلاسیک این حوزه، یعنی توماس هابز، جان لاک و جان استوارت میل، تلاش میکند تا لیبرالیسم غربی را  با دو ستون اصلی آن، یعنی سکولاریسم و  تجدد  غربی تبیین کند.
کلید واژه‌ها: لیبرالیسم ، سکولاریسم، فلسفه سیاسی غرب، مدرنیسم، قرار داد اجتماعی

زیست دیجیتالی در غرب
شهریار شفقی

در این مقاله به بررسی چند اثر از اثرات و تبعات فناوری اطلاعات و ارتباطات بر جوامع غربی پرداخته خواهد شد.  از آنجا که اثرات این فناوری‌ها بیشتر خود را در حیطه رسانه‌ها نشان می‌دهند به بررسی روابط قدرت، ایدئولوژی، مصرف، و سرمایه داری با یکدیگر در افکار پنچ نظریه پرداز مهم در دوران قبل و بعد از استفاده از این فناوری‌ها می‌پردازیم تا هم اثرات تشدید کننده‌ی این فناوری‌ها مشخص شود و هم نقش اساسی قدرت در سوءاستفاده از آنها روشن گردد.  سپس به بررسی کاربرد این نظریه‌ها در مورد موسیقی، تلویزیون، سینما، بازی، اینترنت، و تبلیغات همراه با تعاملشان با یکدیگر در صنعت فرهنگ پرداخته خواهد شد.  بعد از این به نقد ادعاهایی در مورد تبعات مثبت فناوری اطلاعات برای مردم سالاری پرداخته می‌شود.  در انتها با اشاره به نظر هایدگر در مورد فناوری دلیل اصلی سوءاستفاده از فناوری‌ها در غرب روشن خواهد شد.
کلید واژه‌ها: دیجیتال؛ زیست دیجیتال؛ قدرت؛ رسانه؛ مصرف‌پرستی؛  صنعت فرهنگ؛ اسپکتیکل؛ سیمولاکروم؛ پسامدرن؛ فضای سایبری؛ مک لوهان؛ دبور؛ بودریار؛ آدورنو؛ هایدگر.

غرب و مبانی مادی‌گرایی و سلطه‌طلبی در روابط بین‌الملل: روندها و پیامدها
احمد صادقی

این جستار با توجه و رویکرد نسبت به بحران‌های برخاسته از نظام مادی‌گرایانه حاکم بر روابط بین‌الملل و با نگاهی آسیب‌شناسانه، بن‌مایه‌ها و مبانی مادی‌گرایی در روابط بین‌الملل غرب را مورد بررسی قرار می‌دهد. این امر به ویژه با توجه به شکل‌گیری شاخه‌های مختلف علوم در غرب در عصر پس از تجددگرایی و سیطره انسان‌محوری و اصالت اثبات‌گرایی اهمیت می‌یابد. از این رو نوشتار حاضر سرچشمه‌های مادی‌گرایی را هم از حیث معنایی و هم از نظر سیر حرکت تاریخی آن مدنظر قرار داده است. در تقابل مادی‌گرایی غرب‌محور در برابر باورمندی و اندیشه‌های الهی، ریشه‌های این رویارویی از اندیشه‌های فلسفی و تفکر در یونان و رم  باستان تا دوران مسیحیت و سپس عصر نوزایی(رنسانس) و رشد پوزیتیویسم فلسفی و علمی مورد کنکاش قرار می‌گیرد. همچنین تأثیر این سیر و روند فکری در تقویت سلطه‌گری غرب در عصر استعمار و در دوران معاصر در  عرصه سیاست و روابط بین‌الملل نیز از دیگر عناصر مهم در نوشتار حاضر می‌باشد که باتوجه به سیطره امریکا بر جهان غرب در برهه زمانی کنونی، بخش هایی از عملکرد دولت سیطره‌جوی امریکا نیز در این زمینه مورد توجه و نقد واقع  شده است.
 کلید واژه‌ها: غرب، مادی‌گرایی، روابط بین‌الملل، انسان‌محوری، رنسانس، پوزیتیویسم.

هیدگر، سوبژکتیویسم و تفکر شاعرانه
محمد جواد صافیان اصفهانی

    هیدگر تفکر شاعرانه را در مقابل اندیشه سوبژکتیو و خود بنیاد مطرح می‌کند. در اندیشه خود بنیاد، بشر خود را مدار و محور و مرکز همه چیز می‌انگارد و همه اشیاء و امور را صرفاً متعلقات شناسایی نظری و یا احساس زیبایی شناختی و لذت‌طلبی خود می‌شمارد. در تفکر سوبژکتیو بشر صورت‌های وهمی خود را بر موجودات تحمیل می‌کند و آن‌ها بر اساس همین صور می‌شناسد و بر همین اساس به تصرف در آن‌ها می‌پردازد. حاصل تفکر خودبنیاد و یا سوبژکتیو از خود بیگانگی آدمی، دوری او از وطن حقیقی خویش و تخریب و ویرانی طبیعت و محیط زیست است. در مقابل، در تفکر شاعرانه، آدمی نه بنیاد و اساس هستی که همسایه و همجوار و نگاهبان و داشتدار آن و منطقه جلوه و ظهور آن است. همه چیز از هستی است. هستی است که آدمی را طرح در انداخته است تا در آن خودنمایی کند و مقام آدمی تقبل فیض هستی و حوالت انست. تفکر شاعرانه ذات آدمی را در قرب هستی می‌آورد و به هستی چونان رویدادی می‌اندیشد که در زبان به سوی آدمی فرستاده می‌شود.
کلید واژه‌ها: سوبژکتیوسیم، تفکر شاعرانه، زبان، حقیقت، هستی، رویداد از آن خود کننده، نامستوری.

اخلاق در سنت غربی
منوچهر صانعی دره بیدی

بحث در مورد «اخلاق» در سنت غربی را می توان به «زمینه‌ها» و «موضوعات» تقسیم کرد. زمینه‌های اصلی اخلاق در سنت غربی عبارت است از طبیعت‌گرایی ، عقلانیت ، نگرش دنیوی  و زمینه‌های فرعی آن را می توان توجه به احساس، فایده (مصلحت)، اصالت ماده و اصالت اجتماعیات  نامید. موضوعات کلیدی آن عبارت است از حق، عدالت، سعادت، فضیلت، تکلیف و …
مباحث فوق اعم از زمینه ها و موضوعات، حجم بخش کلانی از نوشته های فیلسوفان درجه اول غربی را تشکیل می دهد. در این مورد می توان از افراد زیر نام برد: ارسطو، رواقیان، دکارت، اسپینوزا، هابز، لاک، هیوم، کانت، هگل، نیچه و …. در این فرایند می توان به میان پردۀ کلام مسیحی هم اشاره کرد.
در دورۀ یونانی که صورت کامل آن در فلسفۀ ارسطومتبلور شده است، نگرش اخلاقی مبتنی بر اصل سعادت (خوشی) است و سؤال اصلی اخلاق این است که چگونه می توان به سعادت رسید. جامع ترین جواب به این سؤال در نوشته های ارسطو دیده می شود. در نحوۀ نگرشی که با فلسفۀ دکارت آغاز می شود (فلسفۀ جدید) سعی براین است که اخلاق ساختار «علمی» پیدا کند و صورت موعظه‌ای برآمده از کلام مسیحی که برآن تحمیل شده بود از آن حذف گردد. کوشش های دکارت در کتاب انفعالات نفس او توسط اسپینوزا و متفکران انگلیسی چون هابز و لاک استمرار یافت. سرانجام کانت مسألۀ «تکلیف» را به عنوان موضوع کلیدی اخلاق به جای سعادت ارسطویی نشاند. در نظر کانت اخلاق به جای ابتنا بر سعادت باید بر مفهوم تکلیف بنا شود. اخلاق تکلیفی کانت به رشد مفهوم «اراده» در فلسفۀ آلمانی، که زمینه‌های آن در منادولوژی لایب نیتس فراهم شده بود، انجامید و مفهوم اراده به قدرت را در فلسفۀ نیچه پروراند.
در این میام پدیدارشناسان چون برنتانو، هارتمان و شلر در حوزۀ پدیدارشناسی صورت جذابی از مطالعات اخلاقی را در این حوزه پروراندند و بالاخره در حوزۀ تفکر سوسیالیستی از سن سیمون تا مارکس نظام دیگری به نام اخلاق سوسیالیستی پرورانده شد که کمتر قائم به مفاهیم متافیزیکی و بیشتر متعهد به شرح و بسط روابط اجتماعی بوده است.
کلید واژه‌ها: اراده، قدرت، غایت، خیر و شر، طبیعت‌گرایی، عقلانیت، عواطف، نگرش دنیوی، فایده، حق، فضیلت، تکلیف، آزادی، عدالت.

تأثیر فردید در نحوه مواجهه ایرانیان با غرب
بیژن عبدالکریمی

این مقاله در صدد است با رویکردی انتقادی، مواجهه یکسویه ما ایرانیان، مشخصاً مرحوم سید احمد فردید، را که چارچوب نظری آن از چند دهه قبل از انقلاب تاکنون یکی از پارادایم¬های مسلط در نحوه مواجهه جامعه ایرانی با غرب و علم و تکنولوژی جدید بوده است، به چالش کشد. نگارنده مقاله خواهان نشان دادن این امر است که برخورد پدیدارشناسانه تفکر هایدگر با غرب، تاریخ متافیزیک و علم و تکنولوژی جدید، در تفکر فردید به مواجهه¬ای یکسویه، تقلیل¬گرایانه و ایدئولوژیک با غرب می¬انجامد. این در حالی است که هایدگر در کنار انتقادات بنیادین به ظهور تفکر تکنولوژیک جدید، وجوهی رهایی¬بخش نیز در علم و تکنولوژی جدید می¬یابد، وجوهی که در تفکر فردید، و در غالب اندیشه متفکران ایرانی، به طور کلی مورد غفلت قرار می¬گیرند.
کلید واژه‌ها: هایدگر، فردید، غرب، متافیزیک، علم و تکنولوژی مدرن.

بازرگان و شادمان
پژوهش تطبیقی کتاب‌های « راه طی شده» و « تاریکی و روشنائی»

دکتر حاتم قادری
فهم و تحلیل مواجهه با غرب چهره‌های مؤثر در عرصه اندیشه و سیاست برای درک ذهن ایرانی و گونه‌های مواجهه ما با غرب اهمیت بسیار دارد. پژوهش حاضر معطوف به شاکله مواجهه بازرگان و شادمان با غرب است. بازرگان و شادمان در سال ۱۲۸۶ به‌دنیا آمدند و هردو در ۴۰ سالگی آثار مهمی را به اهل اندیشه و فرهنگ عرضه کردند. هرچند که بازرگان و شادمان به‌جهت حجم آثار و روند حضور سیاسی- اجتماعی در یک مسیر نبودند ولی هردو از زمره کسانی بودند که پس از سقوط رضاشاه و شرایط ایران پس از اشغال، سعی داشتند مهم‌ترین دغدغه‌های معطوف به غرب در جامعه ایران را پاسخ دهند. برای بازرگان نسبت‌سنجی مواجهه آموزه‌های دینی با علم و تمدن غرب و برای شادمان هویت ایران در وضعیت هجوم تمدن فرنگ برجسته بودند. به‌این‌ترتیب، حوزه‌های دین و زبان‌فارسی دو مؤلفه‌ای بودند که نزد این دونفر نحوه مواجهه با غرب را رقم زدند.
کلید واژه‌ها: غرب، دین، علم، زبان‌فارسی.

یهودیت و غرب
دکتر حسین کلباسی‌اشتری

التفات و تبیین نسبت‌ها ناگریز از نگاه تاریخی و مطالعه تبارشناختی است، اما ملاحظه آغازها و خاستگاه‌ها نیز با دشواری‌هایی همراه است، از جمله اینکه خاستگاه‌ها چون در مقام مقوّمات بشمار آیند، نگاه از درون و از بیرون بدانها تفاوت چشمگیری را نشان می‌دهد. تاریخ عبرانیان و سنت یهود به وجه تاریخی در حکم اَحدی از مناشی روحی و لاجرم کالبدی غرب قرار گرفته است و خواسته و آگاهانه یا ناخواسته و ناآگاهانه در حکم نفسی بوده است که تدبیر بدن دو هزار و پانصد ساله غرب از یونان و روم باستان تا سده‌های میانه و بویژه عهد جدید و معاصر آن را بدست گرفته است. نقاط تلاقی سنت یهود با پیکره غرب اندک نیست، لیکن مهم‌ترین آنها در صدر مسیحیت و به هنگام تکوین عهد جدید رخ نموده است. راه این تلاقی ـ و تدریجاً تطوّر و استحاله ـ پیش از آن با نزدیکی دو سنت یونانی‌ ـ رومی و سنت یهودی همواره شده بود، یعنی آنزمان که تورات و متون مقدس یهود توسط فیلون اسکندرانی به زبان و روح یونانی درآمد. در این تبارشناسی، ناگزیر به شناخت زوایای پنهان روح یهود و یهودیت در مقام یک قوم و سپس عالم یهود زده راه می‌یابیم، یعنی پیگیری بسط و انتشار خصلت‌هایی از قبیل تکاثر و تغلّب و نیست‌انگاری و ناسوتی‌گری در تاریخ غرب و استقرار آنها در نهاد عالم جدید. همچنین کاوش در نحوه تبدّل از باوری قومی و قبیله‌ای به باوری جهانی و عالمگیر در چنین پژوهشی مندرج است، زیرا چهار قرن اخیر و بویژه نیم قرن پس از جنگ بین‌الملل دوم شاهد تحقق آرمان مجعول یهود در مقیاس جهانی بوده است.
کلید واژه‌ها: یهودیت، سنت یونانی، عهد جدید، ناسوتی‌گری، روشنگری، عهد عتیق.

آینده‌پژوهی در غرب
عبدالرحیم گواهی

در این مقاله، پس از ارائه بحث مختصری پیرامون تعاریف و اصطلاحات آینده‌پژوهی، ابتدا به سابقه تاریخی- فرهنگی بحث پرداخته می‌شود و سپس مبانی و رویکردهای آینده‌نگری جدید در غرب شرح داده می‌شود. پس از آن به این بحث می‌پردازیم که آیا آینده‌نگری اساساً یک علم است یا خیر و سپس ضرورت و اهمیت مطالعات آینده‌نگرانه را برای مؤسسات، شرکت‌ها، و کشورهای جهان به اختصار شرح خواهیم داد. آخرین بحث مقدماتی ما، قبل از پرداختن به بحث اصلی آینده‌شناسی در غرب، بحث و بررسی شیوه‌ها و ابزار آینده‌نگری است که در آن حداقل بیست شیوه عمده و رایج آینده‌نگری را مطرح خواهیم کرد.
در بحث اصلی آینده‌پژوهی در غرب نیز ضمن بیان تاریخچه مختصر این مطالعات در بین امریکا و کشورهای غربی، و ارائه فهرست مختصری از اولویت‌بندی اهداف کلان آینده‌نگری در چند کشور منتخب جهان، و به تبع آن ارائه فهرست اولویت‌های مشابه اینها از بین چالش‌های اصلی چند کشورمنتخب جهان، ابتدا به معرفی دوازده تن از برجسته‌ترین چهره‌های آینده‌نگری در غرب می‌پردازیم و سپس آینده‌نگری در امریکا، ژاپن، فرانسه، آلمان، هلند و سایر کشورهای غربی را مرور خواهیم کرد. در خاتمه نیز ابتدا تحولات و چالش‌های آینده‌نگری در غرب را مورد بحث و بررسی قرار خواهیم داد و سپس به جمع‌بندی و نتیجه‌گیری مباحث مربوطه خواهیم پرداخت.
کلید واژه‌ها: غرب، آینده‌پژوهی.

برتری طلبی آمریکایی، جهانی سازی و هنجارهای متعارض اسلام و غرب
ابراهیم متقی

هنجارهای سیاسی و اجتماعی، تابعی از روابط قدرت بین بازیگران محسوب می شود. زمانی که ساختار نظام بین الملل در شرایط دوقطبی قرار داشت، محور اصلی تضادهای سیاسی، ایدئولوژیک و گفتمانی مربوط به رقابت های جهان سوسیالیسم و نظام سرمایه داری بود. به این ترتیب، امریکا و اتحاد شوروری در فرایند کنش متقابل، جلوه هایی از هنجارهای رقیب را تولید نموده و آن را زیربنای روابط سیاسی و بین المللی خود قرار دادند.
ظهور قالب‌های هنجاری جدید، زمینه تغییر در ساختار دوقطبی را بوجود آورد. هنجارهای اسلامی در برابر قواعد و الگوهای رفتاری در نظام بین الملل قرار گرفت. این امر زمینه های تغییر ساختاری را بوجود آورد. زمانی که ساختار نظام بین الملل و شکل بندی های توسعه اقتصادی، تکنولوژیک و ارتباطی باتغییراتی همراه گردید، در آن شرایط، رقابت های جدیدی در نظام بین الملل به وجود آمد که ماهیت روابط بازیگران را تحت تاثیر قرار داد. در شرایط جدید، شاهد گسترش موج های سیاسی و هنجاری اسلام گرایی در حوزه های حاشیه ای نظام بین الملل بوده ایم که به این ترتیب، زمینه برای تاثیرگذاری نیروهای اسلام گرا بر قواعد و فرآیند جهان غرب فراهم شد. از این مقطع زمانی به بعد، فضای سیاسی برای ظهور هنجارهای متعارض غرب با جهان اسلام به وجود آمد.
آمریکا به عنوان محور جهان غرب درصدد مقابله با روح اسلام گرایی برآمد. این امر انعکاس برتری طلبی آمریکایی و فرآیندهای معطوف به جهانی سازی محسوب می شود. در حالی که مهمترین شاخص هنجاری جهان اسلام را می توان در احیاگرایی موردتوجه قرار داد. احیاگرایی جهان اسلام مبتنی بر هویت و شاخص های فرهنگی-ایدئولوژیک آن می باشد. هرگاه احیاگرایی و خیزش ایدئولوژیک ایجاد شود، جلوه هایی از رویارویی با نیروهای رقیب به وجود می آید. در چنین فرایندی، جهان غرب نیز از الگو و فرایندهای تعارض در برخورد با نشانه های گفتمانی و شاخص های رفتاری کشورهای اسلامی بهره می گیرد. در این دوران، آنان مبادرت به تولید گفتمان جدیدی در مقابله با تروریسم نموده و تلاش دارند تا از طریق مقابله هنجاری و استراتژیک با کشورهای جهان اسلام، زمینه کنترل بر حوزه های ژئوپلتیکی جهان اسلام را به وجود آورده و از این طریق به هژمونی منطقه ای و بین المللی نایل گردند. این امر انعکاس روح برتری طلبی آمریکایی و الگوهای رفتاری آن کشور  برای جهانی سازی محسوب می شود.
کلید واژه‌ها: برتری طلبی آمریکایی، جهانی سازی، هنجار سازی آمریکایی، مقابله گرایی، تعارض گفتمانی، رسالت گرایی آمریکایی، هنجارهای متعارض.

انقلاب اسلامی ایران در اندیشه نظریه‌پردازان غرب؛ غافلگیری و رویارویی
دکتر منوچهر محمدی

انقلاب اسلامی ایران از پدیده‌های نوظهور و شگفتی‌سازی بود که نه تنها دنیای غرب بلکه جهان معاصر را با حیرت و تعجب به نظاره واداشت. این امر منجر به ظهور قطب جدیدی از قدرت گردید که هم ابعاد برتری دو ابرقدرت را اعم از روابط استراتژیک، مسائل ایدئولوژیک و سنت‌ها را تحت تأثیر قرار داده و هم نظم موجود پذیرفته شده در روابط بین‌الملل و بلوک‌بندی‌ها و صف‌بندی‌های تثبیت شده بعد از جنگ جنگ جهانی دوم را بهم ریخت.
انقلاب اسلامی ایران در نگاه خارجی همواره جزئی از تاریخ نوشتاری نویسندگان و تحلیل‌گران حاضر در غرب به شمار می‌رود. این مقاله روایتی است کوتاه از نگاه برخی از نویسندگان غربی به انقلاب اسلامی در حوزه کتاب و مقاله و نگاهی به برجسته‌ترین آثار این حوزه در طول سی سال گذشته که به زعم خود غربی‌ها جزء کتاب‌های مرجع درباره تاریخ‌نگاری و تحلیل انقلاب اسلامی در ایران هستند. تحلیل‌هایی که تدریجاً و با عدم وقوع پیش‌بینی‌های آنها در شکست و کوتاه بودن عمر انقلاب اسلامی آنها را وادار به اعتراف به اشتباهات خود نموده است.
هم‌اکنون حجم وسیعی از آثار مکتوب نه تنها درباره انقلاب اسلامی بلکه موضوعات مرتبط با آن مانند اندیشه اسلامی، حرکت‌های اسلامی، اندیشه‌ها و آموزه‌های تشیع و شناخت ایران در دسترس می‌باشد که همچنان با نگاهی سکولاریستی و مادی‌گرایانه به تحلیل مسائل مربوط به انقلاب اسلامی می‌پردازند.
مهم‌ترین اشکالی که بر تحلیل‌های پ‍ژوهشگران غربی از انقلاب اسلامی می‌توان برشمرد عدم شناخت درست از ماهیت و محتوای انقلاب اسلامی است که در این مقاله به آن پرداخته شده است.
این اشکال بیشتر از این نظر می‌باشد که جملگی با نادیده گرفتن عناصر فرهنگی و مذهبی انقلاب همچون معنویت، ایمان، جهاد و شهادت که برای غربی‌ها عموماً ناشناخته است به تحلیل انقلاب اسلامی پرداخته‌اند.
در این نوشتار با تقسیم‌بندی نظریه‌های مختلف و نظریه‌پردازان متعدد پیرامون انقلاب اسلامی ایران و تفکیک هر یک از رهیافت‌های موجود و نقد آنان و نیز در دو گفتار با یک نتیجه‌گیری به پایان می‌رسد.
کلید واژه‌ها: انقلاب اسلامی، نظریه‌پردازی، ایرانشناسان، تشیع، رهبری مذهبی، انقلاب دینی، مدرنیته، سکولاریسم، فرهنگی.

غرب و تفکر تاریخی
علی مرادخانی

گفتار حاضر با تلقی خاصی از غرب که حسب آن خاستگاه فکر و فرهنگ و تمدن غربی را به یونان برمی‌‌گرداند آغاز می‌شود. آنگاه تطور تفکر تاریخی غرب را از دوره یونانی تا دوره تجدد پی می‌گیرد. در این نگاه بر آن است که اگر چه در دوره یونانی و مسیحی توجه تاریخی در میان بوده است اما با این حال در یونان طبیعت و در قرون وسطی مسیحیت معیار قول و فعل انسان بوده است. در دوره جدید است که تفکر تاریخی پدید می‌آید و ملاک قول و فعل انسان قرار می‌گیرد.
کلید واژه‌ها: تاریخ، غرب، طبیعت، مسیحیت، تجدد، انسان.

آینده غرب، آینده فرهنگ‌ها
علی اصغر مصلح
شتاب تغییرات در عرصه های مختلف زندگی، پرسش از آینده انسان  و آینده فرهنگها را به پرسشی اساسی برای انسان معاصر تبدیل کرده است. از آنجا که مناسبات و مقومات عالم معاصر، حاصل بسط و تطور اصول شکل دهنده فرهنگ اروپایی است، آینده پیش روی همه فرهنگها پیوندی ضروری با وضع فرهنگ غربی دارد.  امروز هیچ تغییر و تحولی بدون نسبت با تکنولوژی و مناسبات و نهادهای برآمده از فکر و فرهنگ مدرن رقم نمی خورد.
کوشش این مقاله کاوش در وجوه مختلف برخی از فرآیندهایی است که زندگی انسان آینده در امتداد آنها رقم خواهد خورد. فرض غالب در این تحلیل آن است که فرهنگ غربیِ جهانی شده، از سویی مردم سراسر جهان را هر چه بیشتر به هم شبیه کرده و آنها را ناگزیر به قرار گرفتن در مسیر خود می سازد، اما از سوی دیگر خود در مسیری قرار گرفته که ضعف و فتور آن رو به فزونی است. فرهنگ غربی به تدریج سرنوشت همه فرهنگهای غیراروپایی را به سرنوشت خود گره زده است. ادامه این سیر باعث می شود که حداقل آینده نزدیک همه فرهنگها، در پیوندی ناگزیر با فرهنگ غرب باشد، هرچند بروز امکانهای دیگر را نمی توان نفی کرد.
کلید واژه‌ها: آینده، آینده پژوهی، غرب، فرهنگ غرب، فلسفه فرهنگ، فلسفه میان فرهنگی.

اندیشه سیاسی و مدرنیته: رویکردی دلالتی
عباس منوچهری

دو نوع نسبت میان اندیشه سیاسی و مدرنیته لحاظ شده است، یکی اینکه اندیشه سیاسی ساحتی از مدرنیته در نظر گرفته می‌شود، و دیگر آنکه مدرنیته خود موضوع اندیشه سیاسی باشد. اما، نسبت سومی نیز هست و آن اینکه اندیشه سیاسی مدرن را واسطه معرفتی برای مدرنیته ببینیم، نسبتی که می توان آنرا دلالتی نامید. بر اساس این رویکرد، مدرنیته به دو صورت در اندیشه سیاسی مدرن باز نمائی شده است، یکی باز نمائی آن چونان امر واقع؛ و دیگری باز سازی آن چونان یک وضع مطلوب. این نوشتار با رویکردی دلالتی این دو گونه باز نمائی را روایت می کند. طبق این روایت، از یکسو، در طول دوران مدرن، و در دوره های مختلف مدرنیته به شکلهای متفاوت، واگرائی اجتماعی  بطور مستمر در اندیشه سیاسی مدرن به عنوان معضل اصلی جامعه باز نمائی شده است. و از سوی دیگر، اندیشه سیاسی مدرن با دلالتهائی هنجاری، مکررا همگرائی اجتماعی را بعنوان وضع بدیل جایگزین وضعیت بحرانی ترسیم کرده است.
کلید واژه‌ها: مدرنیته، اندیشه سیاسی مدرن، رویکرد دلالتی، واگرائی ، همگرائی  .

تحلیل انسان رالزی: تأثیرات کانت
سیدرضا موسوی

درنظریه عدالت، جان رالز ابتدا، مفهومی از انسان را ارائه می‌کند و آن را مبنا و نقطه آغاز قرار می‌دهد که فراگیر است و از این رو، این بنا، او را از هدف اصلی‌اش در حل مشکل تکثرگرایی باز می‌دارد. در تجدید نظری که وی در نظریه خود انجام داد، تکیه اصلیش بر مفهوم جدیدی از انسان است که فقط شامل جنبه‌های خاصی از دل مشغولی‌های فیلسوفان اخلاق  است. در این مقاله ضمن معرفی و نقد این دو مفهوم، مؤلفه‌های تفکر غربی در آنها برجسته خواهد شد.
کلید واژه‌ها: رالز، کانت ، انسان سیاسی، هویت عقل خود بنیاد

نگاه دولتهای اروپایی به فرهنگ و سیاستهای فرهنگی آنها
دکتر احمد نقیب‌زاده
از آنجا که ابعاد سیاسی فرهنگ به هیچ روی قابل انکار نیست و رابطۀ فرهنگ و مشروعیت سیاسی مورد تأیید همۀ جامعه شناسان است، هیچ دولتی را نمی توان یافت که نسبت به امر فرهنگ بی تفاوت باشد. فرهنگ سلطۀ سیاسی را تسهیل و مشروع می گرداند. تفاوت  در سیاست های فرهنگی به نوع رژیم و تاریخ و فرهنگ هر جامعه مربوط می شود. ورود رژیمهای اقتدارطلب به حوزۀ فرهنگ مستقیم و زمخت است در حالی که دخالت رژیمهای دموکراتیک  آرام و لطیف است. در اروپای معاصر دو الگوی سیاست فرهنگی را می توان از هم تفکیک کرد: الگوی فرانسوی که با دخالت دولت از طریق وزارت فرهنگ مشخص می شود و الگوی انگلیسی که فرهنگ را به دست نهادهای مدنی می سپارد و دولت از دور نظارت می کند. آنچه این الگوها را به هم نزدیک می کند فشار اتحادیه اروپا برای یکسان سازی سیاستهای فرهنگی است.
کلید واژه‌ها: فرهنگ، اتحادیه اروپا، سیاست فرهنگی، رژیمهای سیاسی، الگوی فرانسوی، الگوی انگلیسی.

تحولات فلسفه سیاسی غرب در قرن بیستم: فمینیسم و سیاست
دکتر حسینعلی نوذری
در مقاله حاضر قصد داریم تا ضمن بررسی روند تحولات فلسفه سیاسی غرب به ویژه در قرن بیستم، با توجه به ظهور پارادایم‌های نظری جدید، این تحولات را در پیوند با ظهور و تکوین پدیده پارادایمی جدید در عرصه فلسفه سیاسی قرن بیستم متأخر (عمدتاً از سال‌های دهه ۱۹۶۰ میلادی به بعد)، یعنی نظریه فمینیسم از یک سو و پیوند و ارتباط آن با عرصه پراتیک و کاربست سیاست، مورد بررسی قرار دهیم. در این راستا ضمن گذری اجمالی و سریع به روند تحول و تکامل تاریخی گفتمانِ فلسفه سیاسی غرب از نخستین طلیعه‌های آن در قرون باستان و عصر کلاسیک یونان تا قرن بیستم و بیست‌و‌یکم، پارادایم نظریِ فمینیسم را به مثابه یک جریان اساسیِ برخاسته از دلِ بسترِ (Context) فلسفه سیاسی غرب و به عنوان یکی از مهم‌ترین شاخصه‌های فرهنگ، تمدن و هویت غرب معاصر، معرفی خواهیم کرد؛ و با توجه به پارامترهای مشخص سعی خواهیم کرد تا نقش، تأثیر، جایگاه و کارویژه (فانکسیون) مستقیم و بلاواسطه این پارادایم نظری- کاربستی یعنی فمینیسم در شناخت و شناسایی ماهیت، سرشت، مؤلفه‌ها و پارامترهای اساسی هویت، فرهنگ و تمدن غربی را به گونه‌ای روشن نشان دهیم. بر همین اساس و به منظور تحقق و انجام این مهم، بخش دیگر مقاله حاضر به عنوان بستری ابزارمند و روش‌مند، تمهید شده است: رابطه و مناسبات فمینیسم در مقام یک نظریه سیاسی با گفتمان سیاست بطور عام. به زعم نگارنده گفتمان سیاست (اعم از بسترها و زمینه‌های تئوریک و نظری و حوزه‌ها و عرصه‌های پراتیک و کاربستیِ آن) از مهم‌ترین و بلاواسطه‌ترین بسترها و زمینه‌هایی است که پارادایم فمینیسم ظرف چند دهه اخیر در عرصه فلسفه سیاسی مغرب زمین در دوران معاصر توانسته است هم چالش‌ها و مناقشه‌هایی را برانگیزد و هم موجبات نهادینه شدن ساختاری و کارکردیِ خود را فراهم آورد.
عرصه سیاست زمینه‌ای بسیار مستعد و بارور برای رشد و نمو نظریه‌ها، الگوها، مفاهیم، روش‌ها و رویکردهای جدید بشمار می‌رود، که در این میان پارادایم فمینیسم نیز توانسته است در سطحی گسترده و وسیع فرایند نهادینه شدن و تثبیت خود را در دل گفتمان سیاست فراهم کند. هم از این روست که مفروض اساسی ما یعنی «نقش و تأثیر و جایگاه و کارویژه نظریه فمینیسم در شناسایی و شناساندنِ بلاواسطه ماهیت و مؤلفه‌ها، سرشت و تحولات هویت غربی، به ویژه در بستر فلسفه سیاسی غرب در دوران معاصر (در قرن بیستم عمدتاً)» از این رهگذر مورد تائید و تاکید قرار می‌گیرد؛ این مهم در بخش سوم مقاله حاضر به تفصیل محل بحث و بررسی قرار خواهد گرفت.
کلید واژه‌ها: فلسفه سیاسی، غرب شناسی، هویت، فمینیسم، سیاست.

مقدمه‌ای بر چگونگی تکوین علوم انسانی در غرب از رنسانس به بعد
دکتر اصغر واعظی

رنسانس، مهم‌ترین مقطع تاریخی است که زمینه‌های شکل‌گیری علوم انسانی در غرب را فراهم آورد. این فرایند با تکیه بر ۳ اصل اساسی صورت پذیرفت که عبارتند از:
۱- تکیه بر عقل خود بنیاد برای بازآفرینی دانش و معرفت.
۲- استقلال یافتن علوم از مابعدالطبیعه که تا پیش از آن همه بر بنیان مابعدالطبیعه سامان یافته بودند.
۳- کاربرد «روشی» معتبر برای دستیابی به حقیقت.
علوم طبیعی با بهره‌گیری از این اصول سه‌گانه خیلی زود استقلال یافتند و روش تجربی را به‌عنوان روش مقبول در علوم طبیعی برگزیدند. علوم انسانی اگرچه با طی فرایندی طولانی‌تر سرانجام در قرن نوزدهم به استقلال دست یافت ولی همواره با معضل روش مواجه بود. پوزیتویست‌ها، روش تجربی را تنها روش کارآمد – هم در علوم طبیعی و هم در علوم انسانی – معرفی کردند.
دیلتای اما ضمن تأکید بر جدایی علوم انسانی از علوم طبیعی، روش تجربی را فقط در حوزه علوم طبیعی معتبر دانست و برای علوم انسانی روش هرمنوتیک را پیشنهاد کرد. گادامر هرچند در نزاع میان دیلتای و پوزیتویست‌ها، با دیلتای موافقت کرد، ولی در عین حال هم با دیلتای و هم با پوزیتیویست‌ها به مخالفت برخاست. او معتقد است که نمی‌توان هیچ روش معتبری را برای رسیدن به حقیقت – چه در حوزه علوم طبیعی و چه در حوزه علوم انسانی – ارائه کرد. دلیل این امر محدودیت‌های بشر در دستیابی به فهم عینی است. بدین‌ترتیب، روند استقلال علوم که در قرن نوزدهم بحران روش در علوم انسانی را رقم زد، در اواخر قرن بیستم و در عصر پست‌مدرن به بحرانی عام – هم در علوم انسانی و هم در علوم طبیعی – منجر شد.
کلید واژه‌ها: علوم انسانی، علوم طبیعی، حقیقت، روش، هرمنوتیک، فهم، عقل خودبنیاد.